حدیث به عنوان دومین منبع معرفتی مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از این رو همواره مورد توجه عالمان و اندیشمندان مسلمان بوده است. حدیث به دلیل عدم ویژگی اعجاز، دچار آسیب هایی گشته که مهم ترین آن ها راه یابی جعل و وضع در آن است. ورود روایات غیر معتبر به جوامع حدیثی، حدیث شناسان را بر آن داشته است که با تکیه بر معیارهایی، به آسیب شناسی و نقّادی روایات بپردازند. این امر به دلیل فراوانی روایات مشکل دار، خصوصاً در زمینه های مربوط به علوم تجربی و علوم روز، از ضرورت بیشتری برخوردار است. شناخت این معیارها برای تمامی کسانی که در حوزه های مشترک دین و علوم روز تحقیق می کنند امری لازم و ضروری به نظر می رسد. بر این اساس عالمان مسلمان به جهت پالایش حدیث صحیح از غیر صحیح، معیارهایی را به کار گرفته اند معیارهایی همچون عدم مخالفت حدیث با قرآن ، سنت، عقل و تاریخ که این ملاک ها از پیشینه طولانی برخوردارند. در خصوص علم و یافته های علمی نیز با وجود این که عده ای در اطمینان بخشی یافته های علمی تردید کرده اند و تحولاتی را که در طول تاریخ علم روی داده است را شاهدی بر نسبیت دانش دانسته اند و سعی کرده اند که در مقام تعارض علم و روایت، علم را از ارجحیت بیندازند، آنان بر این حقیقت چشم بسته اند که ایراد مذکور بر تمامی علوم بشری حتی تفسیر هم وارد است. حدیث نیز به دلیل عدم تواتر، ظنی الصدور بوده و نمی توان قطعیت آن را به رخ علم کشید.به همین دلیل رابطه بین علم و حدیث نیاز به کنکاش دارد. رابطه ای که در فهم ما از حدیث بسیار تاثیرگزار است. عالمان علم حدیث برای شناخت روایات جعلی از روایات اصیل، معیارهایی را معرفی نموده اند از جمله این معیارها این است که محتوای روایت با گزاره های قطعی علوم و نیز با مشاهده صحیح و مطابق واقع در تضاد نباشد. این ملاک و معیار، معیاری نوظهور در نقد حدیث است ، لذا کمتر مورد توجه پیشینیان برای نقد و فهم احادیث قرار گرفته است. معیار مذکور مثل بقیه معیارها در عین کارایی دچار آسیب هایی است که بی توجهی به آن ها زمینه آشفتگی در عرصه حدیث را فراهم می کند لذا لازم است معیار مذکور اعتبار سنجی گردد که آیا این ملاک شایستگی آن را دارد که به عنوان معیاری برای سنجش صحت متن حدیث قرار گیرد یا خیر و اگر شایستگی این امر را دارد چگونه در فهم و نقد حدیث به کار گرفته می شود لذا باید حدود و