1403/02/19
محمد جرفی

محمد جرفی

مرتبه علمی: استادیار
ارکید: https://orcid.org/0000-0002-2510-3175
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده ادبیات و زبان های خارجی
نشانی: دانشگاه اراک- گروه زبان و ادبیات عربی
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
بررسی روند تکوین سنت نوشتاری زنانه در آثار رمان‌نویسان زن الجزایری (با تکیه بر نظریه اِلین شوالتر)
نوع پژوهش
پایان نامه های تقاضا محور و غیر تقاضا محور
کلیدواژه‌ها
سنت نوشتاری زنانه، رمان‌نویسان زن الجزایری، مرحله زنانه، مرحله فمینیسم، مرحله مؤنث، الین شوالتر.
سال 1401
پژوهشگران سنا غلامی(دانشجو)، محمد جرفی(استاد راهنما)، ابراهیم اناری بزچلوئی(استاد مشاور)، قاسم مختاری(استاد مشاور)

چکیده

الین شوالتر، منتقد و نظریه‌پرداز فمینیست آمریکایی، با ارائه نظریه «نقد وضعی زنان» و با تکیه بر مدلی تکرارشونده در خرده‌فرهنگ‌های ادبی، لزوم بررسی آثار داستانی نویسندگان زنِ پنهان تاریخ ادبیات هر کشور را در تأیید این نظریه مطرح می‌کند؛ بدین شکل که نوشتار زنان مانند دیگر خرده‌فرهنگ‌های ادبی و با گذر از دو مرحلۀ تقلید از سنت و اسلوب رایج مردسالار (مرحله زنانه) و اعتراض به ارزش‌ها و هنجارهای مسلط و جایگاه نابرابر زنان در مقابل جایگاه مقتدر مردان (مرحله فمینیسم)، در نهایت به مرحله سوم یعنی دست‌یابی به هویت فردی و خودیابی ‌(مرحله مؤنث) می‌رسد. بدین ترتیب در پژوهش حاضر تلاش شد هشت اثر داستانی از نویسندگان زن الجزایری با بهره‌گیری از روش تحلیل محتوای کیفی و با تکیه بر مراحل سه‌گانه مطرح شده در نظریه شوالتر مورد بررسی قرار گیرد تا قابلیت تطبیق‌پذیری یا عدم تطبیق‌پذیری سنت نوشتاری رمان‌نویسان زن الجزایری با الگوی مطرح‌شده بررسی شود و سیر تحول تقلید زنانه و بازتولید هنجارهای تحمیل ‌شده از جانب فرهنگ و سنت مردسالار را در نوشتار زن الجزایری به اعتراض و شورشی آگاهانه علیه ارزش‌های فکری غالب و ورود به عرصه کنشگری‌های زنانه و در نهایت پشت‌سر نهادن دغدغه‌ها و اندیشه‌های انتقام‌جویانه و نائل آمدن به خودآگاهی و همچنین میزان موفقیت آنان را در انعکاس صدای خویش در رمان نشان دهد. پس از تحلیل و بررسی‌های انجام‌شده، می‌توان نمود الگوی نظریه شوالتر و تطبیق‌پذیری آن را به‌صورت مشترک و هم‌زمان، در آثار مورد بررسی مشاهده کرد که علت این امر، چیزی جز تأخیر فعالیت زن الجزایری در حیطه نویسندگی نیست؛ با ذکر این مهم که احلام مستغانمی در رمان «الأسود یلیق بک» و ربیعه جلطی در رمان «نادی الصنوبر» نویسندگانی هستند که موفق شدند به طور کامل مرحله دوم را پشت سر نهاده و فاتحانه به مرحله سوم ورود کنند. بدین شکل، این دو اثر به‌عنوان نماد و سرآغازی از سنت نوشتاری مؤنث برای دیگر نویسندگان زن به شمار می‌روند تا با کنار نهادن لحن اعتراضی، اصالت نوشتار را به روایت زنانه عرضه کرده و کنشگری و خودآگاهی زنانه را در نوشتار زنانه متجلی سازند.