مشخصات پژوهش

صفحه نخست /مطالعه تطبیقی نقش و جایگاه ...
عنوان مطالعه تطبیقی نقش و جایگاه اجتماعی زنان در رمان‌های خانه ادریسی‌ها و سرگذشت ندیمه براساس آرای جودیت باتلر
نوع پژوهش پایان نامه های تقاضا محور و غیر تقاضا محور
کلیدواژه‌ها مطالعه تطبیقی، فمینیسم، خانه ادریسی‌ها، سرگذشت ندیمه، جودیت باتلر.
چکیده یکی از مسائل و پدیده‌های اجتماعی که در علوم مختلف از جمله ادبیات نمود پیدا کرده است، جنبش مبارزه برای احقاق حقوق زنان و رسیدن به برابری جنسیتی یا فمینیسم است. توجه ویژه به نقش و جایگاه زنان و نگاه عمیق به واکاوی مشکلات و عوامل بدبختی زنان در اجتماع در آثار مارگارت اتوود و غزاله علیزاده و کارکرد مهم ادبیات تطبیقی به عنوان شاخه‌ای از نقد ادبی که به بررسی و تجزیه و تحلیل ارتباطات و شباهت‌های بین ادبیات، زبان‌ها و ملیت‌های مختلف می‌پردازد، بررسی آثار این دو نویسنده را براساس رویکردهای نقد فمینیستی و به صورت تطبیقی ممکن و ضروری می‌سازد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی تطبیقی نقش و جایگاه زنان در دو رمان خانه ادریسی‌ها از غزاله علیزاده و سرگذشت ندیمه از مارگارت اتوود بر اساس آرای جودیت باتلر به روش توصیفی- تحلیلی بوده است. براساس آرا و نظرات جودیت باتلر، جنسیت امری است که حاصل اجراگری نشانه‌های جنسیتی است که در تاریخ فرهنگ بر سر آنها قرارداد بسته می‌شود. اجراگری جنسیتی یکی از ایده‌های اصلی جودیت باتلر محسوب می‌شود. او این اصطلاح را برای اشاره به این نکته وضع کرد که جنسیت نوعی کنش نمایشی و اجرائی است که از طریق تکرار هنجارهای پذیرفته‌شده اجتماعی درونی می‌شود. باتلر نه تنها معتقد است که هیچ‌گونه هویت جنسیتی‌ای وجود ندارد و هویت برساختی اجراگرانه است؛ بلکه اضافه می‌کند که جنس هم به همان اندازه یک ساختار فرهنگی است. از این جهت، او از فمینیسم کلاسیک در تأکید بر ساختار فرهنگی کاراکتر جنسیت یک گام فراتر می‌رود. در نهایت، یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که در رمان خانه ادریسی‌ها با زنانی مواجه هستیم که به دلیل احساس ضعف و حقارت به ویژه در خانواده‌های پدرسالار (مردسالار)، به ناچار پایبند قوانین و تابوهایی هستند که اغلب از سوی فرهنگ اجتماعی برایشان رقم می‌خورد. از این رو نادیده گرفتن این تابوها موجب ایجاد برخوردها و رفتارهای ناخوشایند از جانب مردان نسبت به آن‌ها می‌شود. بر عهده گرفتن نقش‌های زن فداکار یا زن قربانی و یا نقش‌ها و سرگرمی‌ها و مشاغل زنانه، همان هنجارها و کلیشه‌های جنسیتی هستند که باتلر از آنها به عنوان سازه‌های اجتماعی یاد می‌کند که گویی با تکرار در نسل‌های محتلف زنان، درونی شده‌اند. جامعه مورد روایت رمان سرگذشت ندیمه نیز، ماهیت‌گرایی جنسیتی سفت و سخت را اعمال می‌کند که نگاه، عمل و تفکر زنان را محدود می‌کند. اگر چه باتلر بر تمایل به یک هویت منسجم و سازگار تأکید می‌کند، سرگذشت ندیمه به این موضوع اشاره می‌کند که شخصیت‌های اجباری منجر به از دست دادن هویت درونی می‌شود. از جمله مولفه‌های این شخصیت‌های اجباری، پوشش یکسان زنان (کنیزان)، گفتار یکسان و عدم بهره‌مندی از نام (واقعی) است. در واقع، در رمان سرگذشت ندیمه، لباس چیزی نیست جز لباس هایی که از یک «ایده‌آل» درک شده تقلید می‌کنند و الگوی گفتار چیزی بیش از خطوطی نیست که از روی فیلمنامه‌ای نوشته شده توسط دیگران خوانده شده است. فقدان نام واقعی نیز به شدت به این از دست دادن هویت و این تصور که همه کنیزان «یکسان» هستند، کمک می‌کند. بنابراین ما در اینجا کنایه‌ای آشکار از اجرا و بازیگری می‌بینیم که این واقعیت را برجسته می‌کند که آنها، هم خدمتکاران و هم خود جامعه، همیشه این گونه نبوده‌اند، اما چاره‌ای جز انطباق با هنجارهای جنسیتی جدید ندارند.
پژوهشگران فاطمه سلطانی (استاد راهنما)، وجیهه آبایی (دانشجو)