مشخصات پژوهش

صفحه نخست /بررسی و تطبیق داستان‌های محمد ...
عنوان بررسی و تطبیق داستان‌های محمد حجازی، امیل زولا و بالزاک بر اساس الگوی مثلث دراماتیک کارپمن
نوع پژوهش پایان نامه های تقاضا محور و غیر تقاضا محور
کلیدواژه‌ها واژگان کلیدی: مثلث دراماتیک، استفان کارپمن، شخصیت‌، محمدحجازی، بالزاک، امیل زولا.
چکیده تأثیرپذیری آثار ادبی از یکدیگر به‌ویژه ادبیات داستانی سابقه و نمونه‌های فراوانی دارد. در این پایان‌نامه سعی شده‌است، جنبه‌های مختلف تأثیرپذیری محمدحجازی از دو نویسنده‌ی فرانسوی؛ بالزاک و امیل زولا مطابق الگوی مثلث دراماتیک بررسی شود. مثلث دراماتیک استفان کارپمن، یک الگوی اجتماعی و روان‌شناسی است که به‌کمک آن می‌توان شخصیت‌ها، رویدادها، تعارض‌های رفتاری و نشانه‌های روانی موجود در یک اثر ادبی را کاوید و زوایای پنهان متن را آشکار ساخت. این مثلث دارای سه نقش چرخشی است که عبارتند از: قربانی ، نجات‌دهنده و آزاردهنده . هرنقشی رفتارها، باورها، ادراکات و بازده خاصی دارد. این پایان‌نامه به‌روش توصیفی- تحلیلی درپی پاسخ گفتن به این پرسش است که وجوه اشتراک محتوایی و ساختاری داستان «پروانه» و «سرشک» اثر محمد حجازی با داستان «زنبق دره» اثر دوبالزاک و «ترز راکن» از امیل زولا بر اساس الگوی مثلث دراماتیک کارپمن کدام است؟ شخصیت‌های اصلی رمان‌های نام برده در قالب الگوی مثلث دراماتیک کارپمن چگونه نمود پیدا کرده‌، چه ویژگی‌هایی دارند؟ این پژوهش با تمرکز بر الگوی مثلث دراماتیک کارپمن نشان می‌دهد که چگونه این نویسندگان، با وجود تفاوت‌های فرهنگی، زمانی، و مکانی، از ساختارهای دراماتیک مشابهی برای شخصیت‌پردازی و توسعه روایت‌های خود استفاده کرده‌اند. تحلیل داستان‌های «پروانه» و «سرشک» حجازی در مقایسه با «زنبق دره» بالزاک و «ترز راکن» زولا نشان می‌دهد که شباهت‌ها در دو سطح مفهومی و تکنیکی وجود دارد. در داستان‌های «پروانه» و «زنبق دره»، مفاهیمی چون «پرتگاه»، «قربانی شدن»، و تقابل «عقل و عشق» به‌طور برجسته‌ای تکرار می‌شوند. این مفاهیم به عنوان محورهای اصلی داستان‌ها، به بررسی عمیق‌تری از تضادهای درونی شخصیت‌ها و چالش‌های اخلاقی آن‌ها کمک می‌کنند. به‌ویژه، ایده‌های «قربانی شدن» و «فداکاری» و همچنین «پرتگاه» و «عشق افلاطونی» نشان‌دهنده تأثیرپذیری مستقیم حجازی از بالزاک است. از سوی دیگر، در مقایسه میان «سرشک» و «ترز راکن»، شباهت‌ها بیشتر در زمینه‌های ساختاری و تکنیک‌های روایت‌پردازی به چشم می‌آید، اما نمی‌توان تأثیرپذیری مستقیمی در سطح مفهومی مشاهده کرد. این تحقیق به‌طور کلی به بررسی نحوه تغییر و جابجایی نقش‌های قربانی، نجات‌دهنده، و آزارگر در آثار این نویسندگان می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این نقش‌ها، تحت تأثیر شرایط مختلف داستانی و شخصیت‌پردازی، تغییر می‌کنند. نتایج این مطالعه بر اهمیت تأثیرات متقابل و تبادل‌های ادبی بین‌المللی تأکید دارد و نشان می‌دهد که حجازی، به‌ویژه در اثر «پروانه»، به‌طور مستقیم از ساختارها و مفاهیم موجود در آثار بالزاک الهام گرفته است. این پژوهش می‌تواند به درک بهتری از ارتباطات و شباهت‌های ادبی در سطح جهانی کمک کرده و راه را برای مطالعات تطبیقی بیشتر در این حوزه هموار سازد.
پژوهشگران فاطمه سلطانی (استاد راهنما)، مجتبی خلیلی (دانشجو)