چکیده
|
در میان دانش های حدیثی، دانش فهم حدیث (فقه الحدیث) مهم ترین آنهاست؛ زیرا دانش های دیگر از قبیل درایه الحدیث، غریب الحدیث و... همگی پیش نیاز دانش مذکورند. از سوی دیگر فهم روشمند آن به دلیل آسیب هایی که متوجه دانش فهم حدیث شده ضروری است. گفتنی است محدثان و فقیهان همواره درصدد فهم روشمندانه حدیث برآمده و با ارائه ریز بینی های خویش به رشد و بالندگی این دانش کمک کرده اند. آثاری از قبیل معانی الاخبار، استبصار، بحارالانوار، روضه المتقین، مرآه العقول، وسائل-الشیعه، مصابیح الانوار، فتح الباری، المنهاج، شرح های نهج البلاغه همچون شرح ابن ابی الحدید، منهاج البراعه، شرح محمد عبده، فی ظلال نهج البلاغه، کتاب های فقهی همچون مسالک الافهام، مدارک الاحکام، مجمع الفائده و البرهان، الحدائق الناضره، جواهر الکلام و... همگی شاهدی بر صحت ادعای مذکور است؛ بااین همه در این آثار، روش فهم حدیث به صورت پراکنده مطرح شده و در هیچ یک از آنها به صورت منسجم ارائه نگردیده است. تا اینکه اخیراً برخی از پژوهشگران حدیث درصدد رفع نیاز مذکور برآمدند؛ ایشان با نوشتن و ارائه کتاب هایی از قبیل «روش فهم حدیث»، «منطق فهم حدیث» و... درصدد آنند که به فهم روشمند حدیث کمک کنند. نگارنده ضمن تقدیر از زحمات آنان و توجه به «فضل تقدم»، تصور می کند که ما همچنان نیازمند تلاش در ارائه مباحث روش شناسی فهم حدیث هستیم. آثاری که تاکنون ارائه گردیده فاقد یک طرح منسجم جهت فهم روشمند حدیث است. به عبارت دیگر مباحث به صورت جزیره وار ارائه گردیده است؛ برای مثال در کتاب «روش فهم حدیث» خواننده به درستی نمی داند که ابزار فهم معنای متن چیست؟ آیا ابزار فهم مقصود گوینده با ابزار فهم معنای متن تفاوت می کند؟ آیا قرائنی که ابزار فهم مقصود گوینده است در فهم معنای متن دخیل است؟ قلمرو قرائن کجاست؟ اصول لفظیه چه جایگاهی در فهم مقصود گوینده دارند؟ عرصه کاربرد قرینه کجاست؟ چه تفاوتی میان مجاز و کنایه هست؟ و... . دیگر اینکه طرح مباحثی مفید ولی بی ارتباط با عنوان کتاب، آشفتگی ذهنی را در خواننده دامن می زند؛ برای مثال مباحثی از قبیل «تصحیف و تحریف، گونه-های تصحیف، تصحیح اجتهادی» که باید در دانش «درایه الحدیث» پی گیری شود یا با اشاره ای کوتاه به آن دانش احاله گردد، در کتاب روش فهم حدیث مطرح می شود. همچنین بحث موانع فهم، خود مستقل از روش فهم حدیث است و
|