زبان شناسان برای کشف راز و رمزهای قرآن کریم که به توضیح و تفسیر نیاز دارند معنا شناسی را به کار می برند. معنا شناسی یکی از زیر شاخه های دانش زبان شناسی است که رابطه بین کلمات و معنا را بررسی می کند. همانطور که می دانیم کتاب قرآن کتابی مقدس و ارزشمند است و نحوه بیانش به صورت ادبی می باشد و این بیان ادیبانه به واسطه اعجاز آن است. خداوند بیشتر معانی را به صورت پنهان و با به کار گیری کنایه بیان کرده است و یکی از زیر شاخه های علم بلاغت و از اسلوب مهم و پرکاربرد در زمینه قرآن کنایه است. و مطالعه در این زمینه اهمیت زیادی دارد. کنایه به معناشناسی نیاز دارد زیرا کنایه روشی است که به وسیله آن، معنا بیان می شودو با بررسی آن لطافت و ظرافت های قرآن را می یابیم. کنایه ذهن را از ظاهر متن به معنا سوق می دهد و باعث تلاش مخاطب می شود که این تلاش زیبایی متن را دوچندان می کند. لذا پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به پیوند معناشناسی و کنایه در ده جزء پایانی قرآن پرداخته است و با استفاده از آن می توانیم به معانی پنهان در کنایه ها و تصاویر موجود پی ببریم. این پژوهش با کمک تفسیرهای ادبی کنایه هایی موجود در قرآن را استخراج کرده است؛ کنایات مشترک در این آیات را مورد بررسی قرار داده است. و پس از تعیین نوع هر کنایه، اغراض آن را بیان نموده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هر سه نوع کنایه یعنی کنایه موصوف، صفت و نسبت در آیات قرآن وجود دارد از میان کنایه های بررسی شده، کنایه صفت بیشترین جایگاه را به خود اختصاص داده است و هرکنایه اغراض و دلایل مخصوص به خود را دارد. کنایات بعضی آیات به دلیل رعایت ادب، مبالغه، اختصار، تصویر آفرینی بیان شده اند و به طور کلی خداوند برای به تصویرکشیدن مسائل قیامت و آخرت وبیان حال کافران و مدح مؤمنان از اسلوب کنایه استفاده کرده است.