طنز در طول تاریخ به عنوان ابزاری برای تقویت یا مبارزه با گفتمانهای مختلف استفاده شده است که ایران و ترکیه نیز به خوبی از این ابزار در ادبیات خود استفاده کردهاند. این پژوهش به روش تحلیل تطبیقی به گفتمان آثار علیاکبر دهخدا و عزیز نسین، دو طنزپرداز برجسته ادبیات فارسی و ترکی، با تأکید بر نظریه میشل فوکو میپردازد. سوال اصلی پژوهش: گفتمان دهخدا و عزیز نسین بر اساس نظریه تحلیل گفتمان فوکو چه ویژگی، شباهت و تفاوت هایی با هم دارند؟ علاوه بر تحلیل گفتمان طنز در آثار این دو نویسنده، این پژوهش به بررسی نقش طنز در شکلگیری گفتمان آنها و شناسایی سازوکارهای قدرت در گفتمان میپردازد. همچنین تأثیر زمینههای سیاسی بر طنز را بررسی کرده و در پی ارائه چارچوبی برای تحلیل آثار طنز است. از آنجایی که تحقیقات تطبیقی در زمینه طنز و خاصه طنز ایران و ترکیه در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است، امید است که این پژوهش بتواند در این زمینه کمکی ارائه دهد. این پژوهش چهار عنصر اصلی گفتمان از نظر میشل فوکو، یعنی سوژه، ابژه، مفاهیم و استراتژیها را بررسی کرده و با تحلیل محور طرد، گسترش و منازعات معنایی در آثار این دو نویسنده، نقش طنز در شکلگیری گفتمان و آشکارسازی روابط قدرت را نشان میدهد. دهخدا و عزیز نسین با استفاده از طنز و قدرت تأثیرگذاری آن به تثبیت گفتمان خود به عنوان یک دانش حقیقی انگاشته شده پرداختند و به تثبیت و گسترش گفتمان خود دست زدند تا جایی که گفتمان این دو نویسنده حتی پس از مرگشان نیز توسط سوژههای دیگر ادامه پیدا میکند. هر دو نویسنده با استفادی بهجا از روابط قدرت مانند قدرت روایتگری، قدرت شخصیتپردازی، قدرت لحن، قدرت سخن ممنوعشده و مهمتر از همه قدرت طنز به مبارزه علیه گفتمان غالب روزگار خویش برخاستهاند. این دو نویسنده تحت تأثیر شرایط سیاسی زمانه خود به سمت گفتمان سیاسی کشیده شده و با استفاده از عناصر ساختارشکنانه در ادبیات، گفتمان خاص خود را نیز به وجود آورده و گسترش دادهاند. با اینکه این دو نویسنده در ابتدا و برای بیان انتقاد خود از گفتمان سیاسی که در بیشتر جوامع از جمله گفتمانهای پرتکرار است، استفاده کردند اما با قدرت شرطی خود توانستند از گفتمان سیاسی فراتر رفته و گفتمان شخصی خود را به تثبیت برسانند.