نظریهی تحلیل رفتار متقابل اریک برن، حالات نفسانی انسان را به سه بُعد کودک، والد و بالغ تقسیم میکند. اگر یک شخصیت بتواند در موقعیتهای متفاوت از جنبههای گوناگون نفسانی خود استفاده کند به تعامل و سازگاری با دیگران میرسد. هرگاه یک بعد شخصیت بر ابعاد دیگر مستولی شود، سلامت روان فرد به خطر میافتد و او به فردی ناسازگار و آزاردهنده تبدیل میشود. این پژوهش با هدف بررسی نظریه تحلیل رفتار متقابل در شخصیتهای منتخب شاهنامه _ جمشید، ضحاک، فریدون، سهراب و کیخسرو_ در پی پاسخ به این سوالات است: رفتارهای مختلف شخصیتهای منتخب شاهنامه مربوط به کدام بعد سه گانهی روانی _ والد، بالغ و کودک _ آنهاست؟ این شخصیتها مطابق نظریهی تحلیل رفتار متقابل، در کدام بخش از ابعاد سه گانهی شخصیتی خود دچار آسیب و آلودگی هستند؟ روش پژوهش توصیفی تحلیلی است. دلیل گزینش این شخصیتها این است که آنها در شاهنامه تصویر کامل، منسجم و یکپارچهای دارند است و از سوی دیگر در مسیر حوادث گوناگون و کشمکشهای متفاوت، ابعاد وجودی خود را به نمایش میگذراند. هدف از تشریح این شخصیتها، روشن شدن دلایل تصمیمگیریها و عملکردهای آنها از یک سو و آشکارسازی دلایل تعارضها و کشمکشهای درونی آنها، از سوی دیگر است. با بررسی ابعاد و زوایای این شخصیتها روشن شد که همهی شخصیتها، به غیر از سهراب، همواره براساس بُعد والد و بالغ تصمیمگیری و عمل میکنند. بُعد والد آنها به تناسبِ ظرفیت جامعه، آموختههای سنین خردسالی و یا ارتباط با دیوان، به جنبههای مهرورز و یا مستبد در میآید. حالت بالغ نیز تصمیمگیری و رفتار آنها، متأثر از باورهای پذیرفتهشده مانند اعتقاد به جادو، ستاره شناسی، سوگند، انتقام و… است. حالت کودک این چهار شخصیت، بسیار ضعیف و تقریباً غیرفعال است. شخصیت سهراب امّا همواره از بُعد کودک و فریبخورندگیِ خود تغذیه میکند که متأثر از تربیت تکسویه، کم سن و سال بودن، غرور و خودبینی، سیاستِ حریفان و… است.