1403/09/02
میرهادی حسینی کندلجی

میرهادی حسینی کندلجی

مرتبه علمی: استادیار
ارکید: https://orcid.org/0000-0002-1530-6155
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 57224304290
دانشکده: دانشکده علوم اداری و اقتصاد
نشانی: دانشگاه اراک- گروه اقتصاد
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
بررسی رویکردهای جدید در اقتصاد متعارف بعد از بحران 2008 و تاثیر آن بر علم اقتصاد در ایران و جهان
نوع پژوهش
طرح پژوهشی خاتمه‌یافته
کلیدواژه‌ها
بحران مالی، اقتصاد متعارف، اقتصاد مقاومتی، اقتصاد اسلامی
سال 1398
پژوهشگران میرهادی حسینی کندلجی ، ابراهیم آقا محمدی

چکیده

بروز بحران مالی فرصتی بی بدیل برای اقتصاددانان به وجود آورد تا به تأملی دوباره بر تئوریها و توصیه های سیاستی متعارف بپردازند. بدون شک این دوره، فرصت مغتنمی نیز برای اقتصاددانان کشور ما به وجود آورده تا با تدقیق در ریشه این چالش های اقتصاد سرمایه داری، راه حل های عاری از تکرار نقاط ضعف نظریات رابج برای کشور ارائه دهند. از طرف دیگر، پس از وقوع بحران 2008 انتقادات و پیشنهادات زیادی از جانب مکاتب مختلف اقتصادی کینزین، نئوکلاسیک و مارکسیست، اسلامی و اقتصاد رفتاری بر نظام اقتصاد متعارف وارد شد. در واقع بحران مالی اخیر، کارایی تئوری های اقتصاد بازار آزاد را زیر سوال برد و نشان داد که سازوکارهای بازار، بدون سیاست های تنظیمی و کنترلی تا چه اندازه می توانند ضربه پذیر باشند. پس از شکل گیری بحران مالی، کشورهای غربی که خود عامل اصلی بحران مالی بودند این هدف را در سر می پروراندند که آثار شوم این بحران را به کشورهای دیگر نیز سرایت دهند. به عبارت دیگر، هدف برخی کشورها از جمله آمریکا سهیم کردن سایر کشورها در تقبل هزینه های ناشی از بحران مالی بود و تا حدودی نیز موفق به این کار گشتند. در ایران نیز پس از شکل گیری بحران مالی، نظریات متعددی برای جلوگیری از نفوذ و همچنین سرایت بحران های غربی و مصونیت اقتصاد داخلی از آثار شوم اقتصاد متعارف مطرح گردید. از جمله این نظریات مطرح در این زمینه می توان به الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت و الگوی اقتصاد مقاومتی اشاره نمود. در این پژوهش به درس های نظام اقتصادی متعارف از بحران مالی 2008 تا 2009 پرداخته می شود. برای اینکار ابتدا استراتژی های قبل از بحران 2008 را بررسی کرده و سپس به چگونگی تغییر ذهنیت کلان اقتصاددانان و اقتصاددانان پولی و روسای بانک های مرکزی درباره این استراتژی و بررسی نقاط ضعف آن پرداخته می شود. در نهایت اثراتی را که این تغییر تفکر بر علم اقتصاد می گذارد، مورد بررسی قرار می گیرد.