یکی از مواردی که در روایت پردازی به آن توجه شده است، بحث کانون روایت است؛ و در تحلیل توانمندی ها و شگردهایی که داستانپرداز برای شکل دادن به حکایتهای خویش از آنها بهره گرفته اسدت، اهمیت فراوان دارد. بدا توجده به اهمیت بحدک تحلید ل کدانونرواید ت در شدددنداخدت بهتر و د یقتر آثدار روایی، در این پژوهش، دو داسددتان اشددازدهاکتجاب« اثر اهوشددن گلشددیری« با سددبکی سددوررلال و اجایخالیسددلو « اثر امحمود دولتآبادی« با سدبکی رلال از کیک کانونروایی براسداس دو مللفۀ: وجه و مشداهده به شد یوۀ توصد یفیتحلیلی مقایسده و بررسد ی شدده اسدت؛ تا دریابد که با توجه به تفاوت سدبکی این دو اثر، در بحک کانونروایت بر پایهی مللفههای وجه و مشاهده چه تفاوتهای معناداری بین آنها وجود دارد؟ با توجه به سدبک های متفاوت شدازده اکتجاب و جای خالی سدلو ، فر بر این اسدت که تفاوت معناداری در استفاده از مللفههای وجه و مشاهده کانونروایت بین این دو اثر وجود دارد. پس از بررسدد ی و تحلیلهای انجام شددده در خصددو میزان بهرهمندی از مللفههای کانون روایت در دو اثر، چنین کاصددل شددد که رلال و سددورلال بودن این دو رمان، تأثیر چندانی در بهکارگیری یا عدم اسددتفاد