یکی از نکاتی که همواره در تحلیل متون ادبی باید مد نظر داشت توجه به بافت، موقعیت و شرایط اجتماعی مؤلف هر اثر است. آثار ادبی - تاریخی نیز، با توجه به عدم خودبسندگی متون ازین قاعده مستثنی نیستند؛ به این معنا که این آثار تا حدود زیادی تحت تأثیر قدرت حاکم نوشته می شوند و ممکن است با تغییر شرایط سیاسی ملاحظات موجود در آنها نیز دستخوش تغییرات قابل ملاحظه ای بشود. در واقع، این قدرتها هستند که به نحوی مستقیم یا غیرمستقیم، بر شیوه های رفتاری و بیانی افراد تحت سیطره ی خود، اثرگذار هستند. این تأثیر می تواند از پایینترین سطوح اجتماعی تا بالاترین لایه های قدرت، متغیّر باشد. از دیگر نکاتی که در بررسی یک اثر تاریخی باید به آن توجه کنیم، این است که قدرت در تمام سطوح اجتماعی جاری بوده است و این جریان قدرت، بر تمام افرادی که در سایه ی گفتمان حاکم زندگی می کرده اند، بی شک اثرگذار بوده و این که این تأثیرات تا چه اندازه در روایات نمایان شوند، می تواند به میل راوی متغیر باشد. همواره در ثبت رویدادهای تاریخی، آنچه مورد اتفاق صاحب نظران است، اینست که تاریخ نوعی روایت است. روایتی که سعی بر مدوّن ساختن وقایق گذشته دارد و هر تاریخ نویسی بنابر قدرت نویسندگی و روایت پردازی خود می تواند چاشنی هایی را به تاریخ خود بیفزاید تا از طریق آنها، تاریخ را آنگونه که خود می خواهد بنویسد.