سیف فرغانی از معدود شاعرانی است که در ادبیات کلاسیک فارسی بر ضد حاکمان برخاسته است و شعرش جنبه ای ستیهنده یافته است. تقابلهایی که در شعر شاعر نمود دارد، در واقع سطح ظاهری تقابل ها را نشان می دهد و در واقع، نشان از تقابل هایی دارد که در سطوحی عمیق تر و در سطح اجتماع میان نیروهای مختلف شکل می گیرد. از سوی دیگر برخی از این تقابل ها در نگاه نخست، جنبه ی تقابلی خود را در بافت متن از دست می دهند و تنها با خوانش عمیق می توان به ادراکی نسبی از آن ها رسید. این مسئله در شعر سیف فرغانی هم صدق می کند. شعر او بازنمودی است از جدال مرکزها حاشیه هایی که هر یک سعی در لغزان کردن و بی اعتبار ساختن دیگری دارند.