کمال ابودیب شاعر و ناقد معاصر سوری توانسته است نظرات نقدی خویش را بر متون ادبیعربی و غربی پیاده کند. برهمین اساس کتاب "جدلیه الخفاء و التجلی" را در سال ۱۹۷۹ به عنوان یک کتاب نقدی ساختگرا تألیف نمود. شیوهی انتقادی او مبتنی بر اندیشهها و نظرات عبدالقاهر و همچنین تاثیر پذیری وی از زبانشناسان غربیاست که در این زمینه آثار ارزنده دیگری همچون: فی البُنیه الإیقاعیَّه للشِّعر العربیّ، الرؤی المقنعه نحو منهج بنیوی فی دراسه الشعر الجاهلی، عذابات المتنبی فی صحبه کمال ابودیب و … را تألیف نموده است. شناخت ناقدان معاصر و سبک و شیوهی انتقادی آنان در تحلیل متون ادبی، خوانندگان را در درک بهتر آثار، یاری میکنند. از این رو پژوهش حاضر به نقد و بررسی آراء واندیشههای کمال ابودیب با توجه به تألیفش «جدلیّه الخفاء التجلی» پرداخت تا بتواند علاوه بر ارائهی شیوهی نقدی ناقد در تحلیلات ساختاریاش، بارزترین عنصر تصویر و میزان تأثیر پذیری وی از عبدالقاهر و دیگر زبانشناسان در این اثر را بیان کند. طبق بررسیهای انجام شده به روش توصیفی و تحلیلی به این نتیجه رسیدیم که: ابودیب عنصر خیال را از بارزترین و برجستهترین منبع تصویر دانسته است که در این مسیر، درتحلیلات ابودیب، تقابلات دوگانه نقش بسزایی در تصویرآفرینی داشتند. برهمین اساس تحلیلات وی محدود به بررسی تقابلات دوگانه شد. ابودیب در رویکرد نقادانهی خویش، علاوه بر بهرهگیری از میراث عربی، از عبدالقاهر جرجانی تأثیر پذیرفته و برخی صنایع بدیعی که عبدالقاهر به آنها اشاره کرده است را به کار برده است. ابودیب تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد گذراند، بنابراینآشنایی او با سبک ناقدان غربی، تاثیر بسزایی در شیوهی نقدی او داشت. با وجود مزیتهای روش ناقد در این کتاب همچون محدود نبودن پژوهشها به مبانی نظری و پیادهسازی نظرات نقدی براشعار، دسترسی به دیدگاه وجودی شاعر از طریق تقابلات و کشف تصاویر، عملکرد وی در این کتاب دارای معایبیمیباشد: ناقد با وجود اشاره به صنایع بدیع، تمامی مکانیزمها را در تحلیلات متون ادبیبه کار نبرده است و بررسیهای وی محدود به تقابلات شد و در این راستا در رابطه با مبانی و مفاهیم نظری تقابلات دوگانه، آن گونه که شایسته است در کتاب سخنی نگفته است. تکرار،اشفتگی، توصیفات و توضیحات طولانی در تحلیلات وی بسیار دیده میشود و نمودارهایی که جهت تحلیل رسم کرده است بسیار نامفهوم و مبهم هستند. از آنجایی که ابودیب نقد ادبیعربیرا ناقص میداند، درصد تلاش برای ارائه برنامههای جدید برای برونرفت از برنامههای درسی سنتی بود اما تا حدودی نتوانست برنامه درسی منسجمی را در رویکرد نقد ساختاری جدید ارائه بدهد.