1403/09/02
ابراهیم اناری بزچلوئی

ابراهیم اناری بزچلوئی

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید: https://orcid.org/0000-0001-6766-0693
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده ادبیات و زبان های خارجی
نشانی: دانشگاه اراک- گروه زبان و ادبیات عربی
تلفن:

مشخصات پژوهش

عنوان
نقد و بررسی تطبیقی آراء و اندیشه های نقدی عباس محمود العقاد و مارون عبود
نوع پژوهش
پایان نامه های تقاضا محور و غیر تقاضا محور
کلیدواژه‌ها
نقد، تفکر، معاصر، عباس محمود العقاد، مارون عبود
سال 1397
پژوهشگران ابراهیم اناری بزچلوئی(استاد راهنما)، محمد جرفی(استاد مشاور)، فرامرز نبی الله(دانشجو)

چکیده

نقد ادبی در دوره های اسلامی و جاهلی جزئی نگر، خام و ذوقی بود. در قرن سوم هجری با ظهور سه شخصیت پیشگام به نام های «ابن قتیبه»، «جاحظ» و «ابن سلام» نقد ادبی شکل سامان یافته تر و پیشرفته تری نسبت به دوره های پیشین به خود گرفت تا سرانجام در قرن چهارم، نقد ادبی به اوج بالندگی خود رسید. در دوره های مملوکی و عثمانی اما نقد ناتوان و آشفته بود. به دنبال آن، در مرحله اول عصر نهضت، ناقدان بر خود لازم دیدند تا زبان عربی را قبل از آنکه دستخوش انحطاط شود از زوال نجات داده و به شفافیت وصف، رصانت و استحکام خود بازگردانند؛ لذا نقد در این دوره بیشتر جنبه لغوی و نحوی داشت. سرانجام نقد ادبی در دوره معاصر و به ویژه پس از جنگ جهانی اول تکامل یافت و از دیدگاه فنی به درجه ای عالی رسید. از جمله عوامل تعالی نقد ادبی معاصر: 1- آشنایی و اتصال ادبیات شرق با فرهنگ و تمدن غربی 2- بهره جویی ادیبان و دانشجویان از استادانی دارای ذوق فرهنگی- هنری- ادبی مترقی 3-پیشرفت علم روانشناسی و فراخ شدن میدان آزادی گفتار و نوشتار که تأثیر ژرفی در پرورش نقد ادبی شرق به جای نهاد. در این پژوهش به بررسی مقایسه ای آراء و اندیشه های نقدی دو تن از پیشگامان نقد ادبی مدرن و معاصر عربی یعنی «عباس محمود العقاد» و «مارون عبود» پرداخته شده است. عقاد چون «محمد حسین هیکل» به نوعی به ادب ملی گرایش داشت اما نه به طور دقیق و با آن خوانشی که «هیکل» و یا «احمد شوقی» از آن داشتند. وی تلاش می کرد تا بتواند روح بلند ملت را نه بر اساس نام ها، حوادث و رویدادهای تاریخی که طبق مظاهر طبیعت و آواز بلند انسانی و فطرت پاک بشری معرفی کند و آزاد اندیشی را در فضای علمی- فرهنگی جامعه رواج دهد. مارون عبود در دو کتابش: «المجددون والمجترون» و «دمقس و أرجون» با صراحت به نوگرایی دعوت کرد و سعی در ترسیم تصویر جدیدی که ادبیات به دنبال آن بود را داشت. وی معتقد بود شاعر مبدع و خلاق کسی است که ارتعاشات خاصش را به آنچه نسل گذشته به ارث گذاشته بیافزاید؛ همچنان که کلمه «ادیب» نزد او به کسی اطلاق می شود که اندیشه انسان را در افلاک و خیالش می گرداند. هر دو ناقد قائل به این بودند که شعر باید از درون انسان برآید؛ از همین روی، عوامل مناسبتی و زخرف کلام به طور مشخص، آفتی برای شعر است؛ در نتیجه، این پژوهش تلاش می کند با استناد به منابع معتبر و با بهره گیری از روش تو