این پایان نامه با رویکرد جامعه شناختی به موضوع پسرکشی در سه داستان رستم و سهراب، رستم و اسفندیار و سیاوش از شاهنامه پرداخته است. شاهنامه از دیرباز از جنبه های گوناگونی مورد توجه بسیاری از پژوهشگران داخلی و خارجی قرار گرفته است؛ اما در این پژوهش سعی شده است تا با نگاهی جدید و با رویکرد جامعه شناختی ـ به ویژه با استفاده از نظریه-های جامعه شناسی درباره قدرت ـ به سه داستان برجسته این کتاب ارزشمند نگریسته شود. این نوشتار به شیوه توصیفی ـ تحلیلی در چهار فصل تالیف و تدوین شده است: در فصل نخست کلیاتی درباره جامعه شناسی ادبیات، شاهنامه و موضوع پسرکشی، جوامع پدرسالار و مادرسالار آمده است. در فصلهای دوم، سوم و چهارم به ترتیبی که در شاهنامه آمده به تحلیل موضوع پسرکشی در داستانهای رستم و سهراب، سیاوش و رستم و اسفندیار پرداخته شده است و در پایان نتایج به دست آمده از این تحلیلها بیان شده است. نتیجه پژوهش پیش رو نشان می دهد که در داستانهای رستم و سهراب و رستم و اسفندیار بحث قدرت بیشتر مشهود است؛ ولی در داستان سیاوش نشانه های جوامع مادرسالار بیشتر نمایان است هرچند در دو داستان دیگر هم نشانه هایی از جوامع مادرتبار وجود دارد. در هر سه داستان شخصیت پسر ـ تفکر و نیروی جوان ـ از دایره قدرت کنار زده شده یا حذف شده است و پدران و سالخوردگان قدرت خویش را حفظ کرده اند.