تحقق سیاق در آیات و جملات مشروط به دو شرط ارتباط صدوری (پیوستگی در نزول یا توقیفی بودن چینش آیات) و ارتباط موضوعی (وابستگی معنایی و محتوایی) است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به نقش سیاق در تفسیر با تأکید بر دیدگاههای علامه طباطبایی و ابوزید و مقایسه میان آنها پرداخته است. علامه طباطبایی دلالت سیاق آیات را مورد اهتمام قرار داده و آن را از ظاهر روایات قویتر میداند. علامه روایات اسباب نزول و شان نزولهایی را که با سیاق آیات ناسازگاری داشته باشد نمیپذیرد و در ظاهر آن روایات تصرف کرده یا در سند آنها تشکیک نموده تا با سیاق مخالف نباشد و ایشان تصریح نموده که روشنترین و محکمترین دلیل برای فهم و تفسیر مراد سیاق آیات است. از این رو لزوم هماهنگی آیات الهی و سیاق آن با روایات اسباب نزول و ارزیابی صحت و سقم این روایات مورد تاکید قرار گرفته و توجه به جنبه اعجاز قرآن و سیاق آیات از ملاکهای مهم ارزیابی روایات اسباب نزول قلمداد شده است. وی در خصوص نقش سیاق در تفسیر بر این عقیده است که علم به مکی و مدنی بودن سورهها و ترتیب نزول آیات و نیز تعیین یکی از قرائات از میان قرائتهای مختلف با کمک سیاق حاصل میشود. نصر حامد ابوزید اسباب نزول مکی و مدنی بودن آیات و نسخ را دلیل بر تاریخمندی نص و تأثیر نص از اوضاع و شرایط زمان نزول دانسته و در نتیجه وی اصرار دارد که در تفسیر هم باید به اوضاع زمان نزول توجه کرد و هم اوضاع روزگار کنونی. وی رعایت حال مخاطب و مهمتر از همه تدریجیبودن نزول را اقتضای طبیعت دیالکتیکی میان قرآن و واقعیت خارجی قلمداد میکند. وی حتی عربیّت قرآن را هم نتیجه همین سیاق میداند و عبارات قرآن را اثر شخص پیامبر اکرم میپندارد اما ادعای وی با نزول دفعی قرآن در تضاد است. علامه بر خلاف دیدگاه ابوزید بر این عقیده است که پاسخگویی قرآن به مسائل مردم در صدر اسلام به آن معنا نیست که قرآن از واقعیتها و حوادث عصر نزول تأثیر پذیرفته است بلکه نزول آیات بر طبق برخی از اسباب و شأن نزولها در راستای تعلیم و تربیت تدریجی مردم بوده که هدف از ارسال پیامبران و انزال کتب آسمانی الهام همان معنا بوده است.