نقش و جایگاه علوم انسانی به عنوان علمی که محور بحث آن «انسان» است، در جهان علم انکارناپذیر است. بالطبع پژوهشهای حوزه علوم انسانی نیز از اعتبار خاصی برخوردار خواهد بود. لیکن مطالعه و بررسی در این پژوهشها و در چند دهه اخیر بیانگر این واقعیت است که متاسفانه بخش قابل توجهی از آنها با جامعه ایرانی و نیازهای آن اساسا بیگانه بوده است. پژوهشهای مذکور با صبغه جزیره ای، ذهنی و انتزاعی و بدور از واقعیات و شرایط سیاسی-اجتماعی، کمتر در راستای هدف اصلی از علم که خدمت به جامعه و ارتقاء سطح زندگی اوست، طراحی و اجراء شده اند. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که علیرغم اهمیت و جایگاه علوم انسانی در ساخت جامعه انسانی، لیکن عدم باور به علوم انسانی در سطح جامعه و نیز سطوح کلان، ضعف سازمانها و نهادهای فرهنگی-اجتماعی، تبدیل شدن دانشگاه به یک بنگاه اقتصادی و تعقیب سیاست دانشگاه به مثابه بازار از یکسو و ناتوانی علوم انسانی در تولید علم و در شرائط فعلی و نیز انجام پژوهشهای انتزاعی و بدون ارتباط با شرائط، مقتضیات، نیازها و ضرورتهای جامعه از دیگر سو موجب گردیده است تا ارتباط دانشگاه و جامعه در زمینه پژوهشهای علوم انسانی وضعیت نامطلوبی را سپری نماید. مقاله به روش تحلیلی کوشیده است این مقوله حائز اهمیت را از منظری نو به بحث بنشیند.