انقلاب مشروطه یکی از مهم ترین عوامل تحول در حوزه سیاست، اجتماع، فرهنگ و ادبیات در عصر حاضر به شمار می رود. از نتایج مهم این نهضت، تفکیک و تقسیم جامعه ایران به دو دوره سنتی و مدرن است؛ این تقسیم بندی در ادب مشروطه و معاصر نمود تام و تمام داشته است. از جمله نتایج برخورد سنت و مدرنیسم در عرصه شعر فارسی پیدایی شیوه جدیدی موسوم به شعر نیمایی است که همگام با شعر کلاسیک تا امروز جریان دارد. این جستار بررسی و مقایسه آرای دو شاعر هم دوره، ملک الشعرا بهار به عنوان آخرین نماینده برجسته شعر کلاسیک و نیما یوشیج به عنوان نخستین چهره شاخص شعر مدرن درباره شعر و شاعری است و از جمله اهداف آن نشان دادن کشمکش بر سر سنت و تجدد در حوزه شعر و شاعری - که به تبع فضای کلی جامعه پدید آمده بود- است. فرضیه پژوهش حاضر شناخت میزان تاثیرپذیری بهار و نیما از سنت و مدرنیسم است. نتیجه ای که پس از دستیابی به نقاط اشتراک و افتراق آرای بهار و نیما به دست آمده، نشان می دهد که تکیه زیاد بهار به سنت سبب شده است که وی نوجویی را منحصر به محتوای تازه دانسته، نسبت به عناصر ساختاری شعر نگاهی سنتی و محافظه کارانه داشته باشد؛ اما نیما به سبب آشنایی با ادبیات و مکتب های ادبی غربی و احساس ضرورت نوجویی در شعر فارسی به مرور از سنت شعر فارسی فاصله گرفته، به نوآوری همه جانبه در حوزه عناصر ساختاری شعر روی آورده است.