بی شک رویارویی اندیشه میان ملت ها همواره ناگفته های بی شماری را در خود پنهان دارد. مواجهه ایرانیان با دین جدید و بازخورد آن، حاوی نکته های ظریفی است که با تکیه بر بازخوانی آنها می توان نکاتی نو را جست. مبنای پژوهش پیش رو بازنشانی یکی از جنبه ها است. یکی از این مباحث مهم تاریخی و فرهنگی در سده نخستین اسلام، بازخوانی رفتار خلفای عباسی در رویارویی با اندیشه های ایرانیان و به خصوص افکار موسوم به زندیقی گری است. در این پژوهش هدف آن است که به بازنمایی رفتارهای خلفای دورۀ اول عباسی پرداخته شود تا در پرتو آن بتوان برخی فرضیه های احتمالی را تبیین کرد. بازنشانی تاریخی در رویکرد خلفا، فرضیه هایی را به ذهن مخاطب متبادر می کند که حکایت از آن دارد بیشترین اهداف آنان در مواجهه و مقابله با اندیشه های زندیقی گری، تنها منحصر به مسائل عقیدتی و یا دفاع از آیین اسلام نبوده است. در این میان برآنیم تا به پرسش هایی در این مجال پاسخ بگوییم؛ از جمله؛ آیا صرفاً می توان اغراض ایشان را دینی یا به عبارتی جهت پاسداشت از اندیشه های دینی و آیین راستین اسلام برشمرد؟ آیا می توان ورای اهداف آنان، اغراض سیاسی هم جستجو نمود؟ در پاسخ به فرضیه ها و پرسش های مطروحۀ فوق، می-توان اذعان داشت که بیشینۀ هدف خلفا در دورۀ عباسی نه تنها منحصر در ساختار محافظت از دین نبوده بلکه پیش از هر موضوعی، منحصر در اغراض سیاسی بوده است؛ آنگونه که در پوشش دین در قبال ایرانیان ابراز داشته ند. در نهایت آنچه که به عنوان ره آورد رفتار آنان در قبال اندیشه های زندیقان می توان برشمرد، به نوعی حفاظت از حکومت و یا به عبارتی خلافت خویش در مقابل ایرانیان بوده است؛ زیرا نفوذ ایرانیان در حوزۀ خلافت، به نوعی برای آنان تهدید محسوب می شده است.