چکیده ذهن روایتگر مورخ، هیچ گاه مانند آینه نبوده است که رویدادها را بدون کمی وکاستی، تحلیل و انعکاس نماید. ازاین رو، ایده بی طرفی در تاریخ نگاری، نه شدنی است و نه طرف داری دارد. در این میان، به نظر میرسد پیش فرض ها و باورها، بیشترین تأثیر را در این باره داشته و باورهای کلامی، عمیق ترین اثر را در حوزه تاریخ نگاری دینی از خود به جای گذاشته اند که بی توجهی به عامل مذکور، پژوهش های تاریخی، به خصوص تحلیل را با مشکل مواجه می سازد. نوشتار حاضر، در پی پاسخ به سه پرسش اصلی ذیل می باشد: 1. باورهای کلامی چه تأثیری در تحلیل رویداد های تاریخی دارند؟ 2. آیا راهکاری برای ارزیابی تحلیلی نسبتاً صحیح از میان تحلیل های کلام محور وجود دارد؟ 3. در بهره مندی از باورهای کلامی چه موانع و آسیب هایی وجود دارد؟ در پاسخ باید گفت که دستاوردهای پژوهش، حاکی از آن است که تأثیر باورهای کلامی بر تحلیل رویدادهای تاریخی را در مباحثی مانند فرضیه سازی و توجیه و تأویل می توان مشاهده نمود؛ چنان که ارزیابی باورهای کلامی و بررسی استحکام و خاستگاه آنها و توجه به شواهد و قراین تاریخی، کمک شایانی به تشخیص تحلیل صحیح از غیرصحیح بر پایه باورهای کلامی دارد. حصرگرایی، تعمیم گرایی، بی توجهی به لُبّی بودن باورهای کلامی، نبود مطالعات تاریخی درباره باورهای کلامی و مسلّم پنداری برخی باورهای کلامی را می توان از آسیب های استفاده از چنین باورهایی در حوزه تاریخ دانست که در مقابل، توجه به خاستگاه باورهای کلامی، لُبّی بودن باورهای کلامی و مطالعات تاریخی، در کاستن این آسیب ها مؤثر است.