در این پایاننامه به بررسی بنمایۀ سیب در قصههای عامیانه ایرانی و غیرایرانی از حیث مضمونشناسی و ریختشناسی پرداختهایم. این تحقیق بهصورت توصیفی- تحلیلی و در پرتو رویکرد تطبیقی مضمونی و ریختاری صورت گرفته است. روش کار برمبنای نظریههای سه نظریهپرداز یعنی پراپ، آرنه تامسون و مارزلف است. پراپ با بررسی صدوبیست قصه روسی نشان داد که قصهها بهطورکلی چه شباهتی باهم دارند و خویشکاری آنها تکرار میشود. در تکرار شخصیتها و نوع عملکرد از نظریۀ وی استفاده کردیم. برای مشخص کردن مضمون و ریخت قصهها الگوی مارزلف برای قصههای ایرانی و الگوی تامسون برای قصههای غیرایرانی در نظر گرفته شد. جامعه آماری این پایاننامه ۱۳۷ قصه ایرانی و ۵۴ قصه غیرایرانی با توجه به کارکرد سیب است. کارکردها به دو بخش جادویی و غیرجادویی تقسیم شده است. نتیجه تحقیق نشان میدهد که اصل خویشکاریها در قصههای ایرانی و خارجی شباهتهای بسیار دارد. همچنین یافتههای تحقیق نشان میدهد که کارکردهای سیب هم در قصههای ایرانی و هم غیرایرانی با جادو عجین شده است. اسطورهها نیز در ورود سیب به قصههای عامیانه نقش دارند. همچنین سیب در آیینهای مذهبی و غیرمذهبی نیز وارد شده است. ورود عناصر اسطورهای و کارکرد سیب به قصهها در دوره معاصر نیز ادامه دارد.