پیشینه و زمینه سالهای سده نوزدهم میلادی از حیث تسلط قدرتهای استعماری غربی بر برخی سرزمینهای اسلامی شرقی و متعاقب آن، تلاش عالمان دینی و رهبران سیاسی آن ممالک در برخورد با پدیده نوظهور استعمار و غربزدگی تودهها، بسیار مهم ارزیابی میگردد. در هندوستان با عنایت به ثروت بیکران آن سامان، این نقش و تاثیر، به دلایل قابل ذکری، چندچندان است. پیدایش سه مکتب فکری اسلامی یعنی دیوبند، علیگره و ندوهالعلماء در این قرن و نیز مواضع ضداستعماری هر یک، که به تدریج منجر به سقوط استعمار انگلستان در سرزمین هندوستان گردید، در خور توجه بوده و انگیزه پژوهش نگارندگان نیز به شمار میآید. نوشتار پیش رو با طرح این سوال: (مکاتب فکری اسلامی قرن نوزدهم، چه ایده ها و اقداماتی در برخورد با استعمار شبهقاره داشتهاند؟) بنا دارد با بهرهگیری از روشی توصیفی – تحلیلی، مقدمتا به بسترهای حضور و علل تداوم استقرار استعمار در هند بپردازد، پس آنگاه، مکاتب سهگانه اصلاح طلبانه اسلامی آن منطقه را به ترتیب تاریخ تاسیس و فعالیت آنها معرفی نموده و نهایتا رویکردها و راهکارهای ضداستعماری هر کدام را به طور جداگانه مورد توصیف و تحلیل قرار دهد.