«هرمنوتیک کلاسیک» تلاشی برای دستیابی به چگونگی خوانش متن با ارائهٔ اصول و مبانی روشمند است. «شلایرماخر» از هرمنوتیستهای برجستهٔ کلاسیک به شمار میرود. نمایانترین نقش شلایرماخر در تحول هرمنوتیک، گذار از هرمنوتیکهای تخصصی و ابداع اصول و ضوابط عام تفسیری است که غالباً نشأتگرفته از گفتمانهای ادبی-عصری اوست و نکات ارزندهای را فراروی مفسران اسلامی میگذارد. ازاینرو، نوشتار حاضر با مطالعهٔ نظریات هرمنوتیکی شلایرماخر بهروش توصیفیتحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است که مهمترین مبانی شلایرماخر در تحلیل و خوانش متن چیست؟ و با نظر به آموزههای کلاسیسیسم و رمانتیسیسم چگونه تحلیل میشود؟ حاصل آنکه، اثرپذیری شلایرماخر از مکاتب ادبی-عصریِ خویش سبب شده است تا از القای نگرشی تکبُعدی به مقولۀ فهم متن پرهیز کرد و از گفتمانهای مختلف ادبی، نظیر گفتمانهای کلاسیستی و رمانتیستی بهره جُست. ازجمله اصول مبتنیبر تفکر کلاسیستی شلایرماخر عبارت است از: محوریت مؤلف، غایتمندی معنا، عینیت معنا، فراعصریبودن فهم، روشگرایی فهم و اهمیت قواعد زبانشناختی. اصول مبتنی بر تفکر رمانتیستی وی نیز عبارتاند از: اصالت فردیت مؤلف، اصالت سوءفهم، عدمکفایت قواعد زبانشناختی، عدمامکان پرهیز کامل از تأثیر پیشفرضها، امکان تحقق فهم برتر از مؤلف و بشریبودن گزارههای کتاب مقدس.