چکیده: این پژوهش با رویکرد تاریخی و روش کیفی، تغییرات صنعت اراک در دوره پهلوی دوم (۱۳۳۲–۱۳۵۷) را بررسی میکند و ارتباط آن با ساختار شهری و تأثیرات اجتماعی–سیاسی را تحلیل میکند. سؤال اصلی این است که چگونه سیاست صنعتی متمرکز باعث رشد شهری یا اصطکاکهای اجتماعی و فضایی شد. دادهها از منابع اسنادی، گزارشهای صنعتی و شواهد شهری جمعآوری و در چهار بخش تحلیل شدهاند: سیاستهای صنعتی و نقش نهادهای محلی در تسهیل یا مانعتراشی در روند صنعتیشدن، تغییرات جمعیت و ساختار اجتماعی با تأکید بر شکلگیری طبقات اجتماعی جدید و تحولات الگوی شهرنشینی، فرهنگ کار و روابط کار در محیطهای صنعتی، و تعامل صنایع مدرن با صنایع سنتی به همراه تأثیرات زیستمحیطی و خدمات شهری. یافتهها نشان میدهد که رشد شهری زمانی بهطور مؤثر و پایدار اتفاق می افتد که زیرساختهای اساسی مانند تأمین آب و فاضلاب، حملونقل کارگری و مکانیابی دقیق صنایع در نظر گرفته شده باشد . این موارد باعث پیوستگی مناسب میان تولید، تأمین بازار و زیستپذیری شهری شد. همچنین، آموزشهای درونسازمانی و گسترش دانش در صنعت، باعث تقویت تحرک شغلی و بهبود کیفیت محصولات در زنجیره کارخانه، کارگاه و بازار گردید. با این حال، نابرابری در دسترسی به منابع و خدمات شهری و تفکیک فضایی در سطوح مختلف اجتماعی، موجب حفظ رقابتهای قیمتمحور در بنگاههای کوچک و کاهش کارایی در برخی بخشها شد. این موارد بهویژه در بزنگاههای هزینهای و ایمنی، موجب تنشهای کاری و اصطکاک میان کارگران و مدیران شد. پیشنهادات سیاستی شامل بهبود پیوستهای محیطی و خدماتی پروژههای صنعتی، توسعه سازوکارهای بازتوزیعی به نفع خدمات شهری، ارتقاء آموزشهای کوتاهمدت برای سطوح پایینتر زنجیره صنعتی و دسترسی عادلانه به فضاهای نمایش است. همچنین، بازسازی دادههای مزدی، ایمنی و تحلیل فضایی محلات کارگری و مقایسه با سایر قطبهای صنعتی میتواند به بهبود سیاستگذاریها کمک کند.