فراداستان یکی از رویکردهای مدرن داستان نویسی در ادبیات داستانی پسامدرن است که عموماً پیدایش آن را محصول قرن بیستم میلادی می دانند. در ایران نیز پژوهشگران دیرینۀ پیدایش و نمود این تکنیک داستان نویسی را عمدتاً در آثار داستانی معاصر دهۀ 70 به بعد می دانند. اما نگارنده بر آن است که در مثنوی مولوی شگردهای داستان نویسی فراداستان به کار رفته است. از این رو، پژوهش حاضر با بررسی مؤلفه ها و شگردهای اساسی فراداستان در داستان دقوقی از دفتر سوم مثنوی مولوی به شیوۀ توصیفی- تحلیلی در صدد پاسخ دادن به این پرسش بوده است که آیا می توان مولوی را نویسنده ای فراداستانی و پسامدرن دانست؟ و اینکه کدامیک از شگردهای این سبک پسامدرن در داستان دقوقی به عنوان یک اثر کلاسیک فارسی وجود دارد؟ نتایج حاصل از پژوهش گویای آن است که داستان دقوقی روایتی کاملاً فراداستانی و پسامدرن است که نویسندۀ آن در خلق این داستان از بسیاری از مؤلفه ها و شگردهای سبک فراداستان چون چارچوب بندی فراداستانی، اتصال کوتاه، بازی ها زبانی، تناقض و ناسازه و اقتباس بهره برده است.