چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و باورهای ضمنی هوش در دانش آموزان تیزهوش و عادی دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی دوره دوم متوسطه شهرستان بروجرد بود، که از طریق روش نمونه گیری در دسترس تعداد 70 نفر برای هر گروه انتخاب شد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامۀ راهبردهای انگیزشی برای یادگیری و مقیاس نظریه ضمنی هوش بود. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری (مانووا) نشان داد که بین دو گروه تیزهوش و عادی در ترکیب خطی نمرات متغیرهای وابسته، تفاوت معناداری وجود داشت. تحلیل های تک متغیری نشان داد که دانش آموزان تیزهوش نسبت به دانش آموزان عادی دارای میزان بالاتری از راهبردهای شناختی بودند، اما در راهبردهای فراشناختی تفاوت معناداری بین آن ها نبود. آن ها همچنین باور ذاتی هوش پایین تر و باور افزایشی هوش بالاتری داشتند. نتیجه گیری: به طورکلی، علاوه بر لزوم توجه بیشتر به راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (به ویژه راهبردهای فراشناختی) و باورهای ضمنی هوش در دانش آموزان تیزهوش، تأکید بر بهبود این ویژگی ها در دانش آموزان عادی نیز مفید به نظر می رسد.