در پژوهش حاضر تجارب زیسته معلمان از کاربرد فناوری درپداگوژی به شیوه کیفی و از نوع پدیدار شناسی مورد بررسی قرار گرفت . هدف از پژوهش تحلیل تجارب معلمانی بود که درسالهای اخیر به طور مستقیم کاربرد فناوری درنظام آموزشی را تجربه کرده اند . با توجه به ماهیت پژوهش نمونه گیری از نوع هدفمند بود و از شرکت کنندگان بالقوه مصاحبه های نیمه ساختارمند انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد . یافته های حاصل از داده ها در 11 مضمون سازمان دهنده و تعداد 130 مضمون پایه استخراج شد مضامین سازمان دهنده شامل : تسهیل یادگیری؛ تغییرات مثبت رویکردهای پداگوژیگی؛ نواوری های جدید به کمک فناوری ؛ تسهیل فرایندهای ساختاری و سازمانی ؛ عدم زیر ساخت های فناوری و پشتیبانی سازمانی؛مشکلات آموزشی و فرهنگی؛ مشکلات تجهیزات فناورانه موجود؛ مشکلات ساختاری، اداری و مدیریتی ؛ مشکلات پداگوژیکی؛ راهبردهای آموزشی فرهنگی ؛راهبردهای مدیریتی و راهبردهای پداگوژیکی هستند . یافته های پژوهش نشان می دادکه اگر نظام آموزشی برنامه ریزی درستی در جهت کاربرد صحیح فناوری برای یاران آموزشی خود ( مدیران، معلمان، دانش آموزان، اولیا،کارکنان اداری و..) داشته باشد و با یک مدیریت و مشارکت جمعی این فعالیت انجام شود می توانیم از فناوری های نوین در امر تعلیم و تربیت به بهترین نحو استفاده کنیم و نتایج چشم گیری داشته باشیم اما اگر در مسیر استفاده از فناوری درست عمل نکنیم علی رغم اینکه هزینه های زیادی را متحمل شده ایم به اهداف مورد نظر نظام تعلیم و تربیت کشور نخواهیم رسید و ممکن است آسیب های جدی نیز به همراه داشته باشد.