دوره اول خلافت عباسی که حدود یک قرن از سال ۱۳۲ تا ۲۳۲ هجری قمری به طول انجامید، به عنوان باشکوهترین دوران این خلافت شناخته میشود و مورخان از آن به عنوان عصر طلایی یاد میکنند. در این دوره، حدود ۹ خلیفه به حکومت رسیدند و نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایفا کردند. در این دوران، استفاده از قدرت سخت و سرکوب اجتماعی به عنوان یکی از محورهای اصلی سیاستهای حکومتی مورد توجه قرار گرفت. عباسیان با ارائه صبغهی دینی به عملکرد خشن و بیرحمانه خود در کشتار و شکنجه مخالفان، تلاش کردند تا این اقدامات را مشروع جلوه دهند؛ هرچند که شرع اسلامی چنین عملکردهایی را تأیید نمیکند. این سیاست بهویژه در زمان خلافت منصور و هارونالرشید به اوج خود رسید؛ زمانی که آنها با چرخش به سوی اندیشههای تسنن و عربگرایی و فاصله گرفتن از ایرانیان، تلاش کردند پایههای قدرت خود را مستحکم کنند. از جمله قربانیان این چرخش سیاسی، بزرگان علوی و وزیران ایرانی از خاندانهای بزرگی نظیر آلبرمک بودند. تقریباً همه نیروهای مخالف عباسیان شامل بقایای امویان، خوارج، ایرانیان، علویان و امامان شیعه و پیروان آنان، تحت سرکوب عباسیان قرار گرفتند. سوال اصلی: چگونه استفاده از قدرت سخت و سرکوب اجتماعی توسط عباسیان بر پایداری و مشروعیت حکومت آنان تأثیر گذاشت؟ فرضیه پژوهش: استفاده از قدرت سخت و سرکوب اجتماعی توسط عباسیان، با وجود تلاش برای مشروعیتبخشی دینی به این اقدامات، منجر به کاهش حمایت مردمی و افزایش نارضایتی در میان گروههای مختلف اجتماعی شد که در نهایت به تضعیف پایههای حکومت آنان انجامید.