«نقد پسااستعماری» یکی از شیوه های جدید نقد ادبی به شمار می رود و کانون توجه آن آثار ادبی مردمانی است که زیر سلطه ی قدرتی استعمارگر قرار گرفته اند. ناقد پسااستعماری به برخورد دو فرهنگ متفاوت استعمارگر و استعمارشونده توجه می کند: در این میان، ایدئولوژی استعمارگر تبدیل به ایدئولوژی غالب می شود و زمینه ی لازم را برای سلطه جویی این قطب فراهم می کند. سرگردانی فرد استعمارشده در قبال هویت خود از مسائل عمده ای است که در خوانشی این چنین اهمیت می یابد: آیا وی باید هویت پیشین خویش را حفظ کند، کیستی تازه تعریف شده اش را پذیرا باشد، یا با ملغمه ای از این دو سر کند؟ در این شیوه ی نقد، خوانشگر به دنبال ردپای ایدئولوژی استعمارگر در فرهنگ تازه ی مردمِ استعمارشده است و می کوشد نقش آثار ادبی را در پذیرش یا رد آن هویدا کند. جستار حاضر از معدود مقاله هایی است که چنین روشی را در بررسی یک اثر ادبی فارسی به کار می برد، و از این جهت بسیار حایز اهمیت است. خانم یاسمین سی. کولتر، نویسنده ی مقاله، با تکیه بر نظریه های کسانی چون ادوارد سعید، فرانتس فانون، و جلال آل احمد به واکاوی درون مایه های عمده ی بوف کور می پردازد و تحلیلی از برخی مسئله های اجتماعی و فرهنگیِ ایرانِ معاصر به دست می دهد. ترجمه ی این جستار به معنی پذیرفتن بی چون و چرای دیدگاه های مطرح شده در آن نیست؛ امیدوارم این پژوهش گشایشی شود برای بحث های بیشتر در این باره و اظهار نظر صاحب نظران این حوزه.