به دلیل تحولات سیاسی در دورهی پهلوی، نماد پردازی رواج یافت. این پژوهش کوشیده به شیوهی توصیفی- تحلیلی، چگونگی به کاربردن شب و روز و وابستههای واژگانی آنها را در آثار فروغ فرخزاد تحلیل و بررسی کند. فرخزاد در مرحله اول، شب را نماد عشق و تنهایی و صبح را نماد وصال میداند. تحولاتی که در زندگی فروغ رخ میدهد، باعث تغییر نگرش او از حیطۀ فردی به زمینههای اجتماعی و سیاسی میشود. در این مرحله، شب، نمادی برای خفقان و صبح نمادی برای پیروزی است. وابستههای واژگانی شب و روز به همین روال در زمینههای مختلف به کار میروند.