گونۀ باورها و برداشتهای احمد غزالی در بستر عرفان، جلوۀ ویژهای از شکل و معنا را ارائه کرده است. پرهیز غزالی از پرداختن بیواسطه و آشکارا به عرفان، سوای ناهمگونشدن بافت متنی آثار وی با سایر آثار عرفانی، سبب ابهامزایی در بافت متنی نیز شده است. در کتاب سوانح غزالی، تقابلهای دوگانۀ بیشماری در سطح روساخت دیده میشود؛ امّا با توجّه به دگردیسیهایی که در سطح پیوندها و دیگر سطحهای وابسته به آنها رخ داده، اقتدار متن سوانحالعشّاق به وضعیتی موقّت و گذرا بدل شده است؛ ازاینرو، در ژرفساخت، همتراز با منطق دریدایی، گاه با واسازی سویههای تقابلهای دوگانه و انتقال آنها، سطوح واقعیت به سطوح انتزاع دیگری دگرگون گردیده و با خلق پیوندهایی تازه بین آنها، عرصۀ تکمعنایی و قطعیت معنا به چالش کشیده شده است. این شیوه، گاه با دگرسانی بار ارزشی دالها همراه بوده و گاه با بهکارگیری شیوۀ هم این و هم آن، بهجای شیوۀ یا این یا آن (جایگزینشدن تفاوت بهجای تمایز)، سبب آفرینش سطح تازهای بر مبنای پارادوکس شده است. در مقالۀ پیشرو، پس از شناخت اصطلاحاتی چون اقتدار، مرزهای آشنا و بیگانه، تفاوت و تمایز، سطوح انتزاع، پیوند و تفاوت، بر پایۀ روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی گونههای پارادوکس در سوانح احمد غزالی پرداخته شده است.