زمینه و هدف: مشارکت اجتماعی مفهومی روانشناختی است که در نوجوانان حائز اهمیت است. یک فرد با مشارکت در فعالیتهای اجتماعی میتواند تواناییها و استعدادهای خود را بشناسد و با کسب تجربه به پختگی برسد. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجیگرانه خودتنظیمی در رابطه بین سبکهای فرزندپروری با مشارکت اجتماعی نوجوانان بود. روش تحقیق ازنظر هدف، بنیادی و ازنظر روش گردآوری اطلاعات، همبستگی بود. مواد و روشها: جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس متوسطه دوم ناحیه یک شهر اراک در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ بودند. نمونه پژوهش شامل ۵۱۰ نوجوان (۲۵۵ پسر و ۲۵۵ دختر) بود که بهصورت تصادفی خوشهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامههای سبک فرزندپروری بامریند، خودتنظیمی بوگارد و همکاران و اشتیاق برای شرکت در فعالیتهای اجتماعی برانیگان بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرمافزار Smart PLS انجام گرفت. یافتهها: نشان داد که تأثیر مستقیم سبک فرزندپروری سهلگیرانه بر مشارکت اجتماعی و تأثیر غیرمستقیم آن با میانجیگری خودتنظیمی (۰۵/۰>p)، تأثیر مستقیم سبک فرزندپروری استبدادی بر مشارکت اجتماعی و تأثیر غیرمستقیم آن با میانجیگری خودتنظیمی (۰۵/۰>p) و نهایتاً تأثیر مستقیم سبک فرزندپروری مقتدرانه بر مشارکت اجتماعی و تأثیر غیرمستقیم آن با میانجیگری خودتنظیمی بر مشارکت اجتماعی (۰۵/۰>p) تأیید شدند. نتیجهگیری: با توجه به یافتههای بهدستآمده میتوان گفت خودتنظیمی نقش میانجیگرانه معنیداری در رابطه بین سبکهای فرزندپروری با مشارکت اجتماعی نوجوانان ایفا میکند.