چکیده بنیادی ترین مبحث در فلسفه اسلامی متعالیه که به نحوی مبنای تمایز فلسفه های مضاف در علوم مختلف انسانی - اسلامی از غیر اسلامی شده و نیز نقطه مرکزی در فهم و حل علم دینی از غیر دینی است، مساله «اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت» و «امکان فقری وجود ممکنات» است؛ از جمله حل فلسفی مساله تعارض بین فقر مثبت وعرفانی یعنی عین حاجت و ربط بودن به خدای متعال، که مورد تایید و تاکید قرآن کریم و سیره و گفتار حضرات معصومین (س) است و بین فقر منفی (مادی و فرهنگی که از اسباب کفر و تنبلی و خودباختگی و وابستگی فرد و جامعه است؛ مالا به فهم و بسط این دو مبنا برمی گردد و از این منظر حل و رفع فقر منفی عمل به لوازم فقر مثبت می باشد. طبق اصالت وجود، آنچه حقیقتا تحقق دارد، مصداق مفهوم وجود (هستی) است وماهیت (چیستی و حد عدمی موجودات ممکن اعم از جوهر و عرض، اعتباری و فرضی و صرفا حاصل مقایسه ذهنی است. این فقر و ضعف در جوهر(ضعف جسمی و یا ضعف روحی و داشتن نفس معیوب و یا در ضعف عقلی) و نیز فقر در اعراض، چه در کمیات ( از جمله در امور مالی و اقتصادی و چه در کیفیات از جمله کیف نفسانی (علم، اراده، شجاعت، امید...) و نیز در استعداد (قدرت و قابلیت و...) و یا در زمان ( از جمله کم فرصتی و کوتاهی عمر) و سایر اعراض، منشا فقر فرهنگی و نیز فرهنگ فقر مذموم است؛ تحقیق حاضر به تبیین فلسفی این مهم خواهد پرداخت.