هدف: هدف از انجام این پژوهش، نقد مبانی نظری »نظریۀ جامعۀ باز« یا همان »لیبرال دموکراسی منفی« کارل پوپر بود. روش: پژوهش حاضر به روش نقد معرفتشناختی و ابطال روش ابطالگرایی در فلسفۀ علم پوپر صورت گرفت. یافتهها: هرچند پوپر در نظریهاش خواهان تحقق جامعهای مبتنی بر قبول اصالت فرد، محوریت قانون و تساوی در برابر آن، دموکراسی و آزادی بود، اما شرط تحقق همۀ این اصول را صرفاً بروز و نمود حذفی ارادههای انسانی میدانست. نظریۀ وی بر فرض »جهانهای سهگانه« در هستی شناسی، »ابطالگرایی« در فلسفۀ علم و »استحالۀ کسب یقین« در معرفتشناسی استوار شده و در مقابل این نظریه، نظریۀ مردمسالاری دینی قرار دارد که در قرائت اسلام ناب بر پایۀ قبول مبدء و معاد و منزلت خلیفه اللهی انسان، مبتنی بر »رئالیسمِ« هستی شناختی، »اثباتگراییِ تجربی و عقلانی و وحیانی« در فلسفۀ علم و »امکان و بلکه ضرورت کسب یقین« در معرفتشناسی استوار شده است. نتیجهگیری: نتایج حاصل از مقالۀ حاضر میتواند تناقض موجود در ادعای »اصلاحات گامبهگام منفی«، طرح شده از سوی اصلاحطلبان پوپری در دنیای اسلام و ایران اسلامی را عیان سازد و رهیافتی به یکی از بنیادیترین و تاریخیترین مسائل حوزه فلسفۀ سیاست؛ یعنی »مبانی مشروعیت در تحقق و بقای حکومت« باشد.