چکیده: در سالهای اخیر در حوزه نقد ادبی مکاتب مختلفی بوجود آمده و ناقدان بسیاری، نظرات نقدی و ادبی خود را بر مبنای این مکاتب ارائه نموده اند؛ از جمله این گرایشهای نقدی، نقد ساختارگرایی (Structuralism) در حوزه ادبیات و زبانشناسی است که پیدایش آن به فرمالیسم و مکتب پراگ و نئوفرمالیسم برمی گردد. نقد ساختارگرایانه شیوه ای است نقدی که در آن پدیده های جزئی در ارتباط با یک کل بررسی می شوند، و ناقد ساختار گرا بین مباحث سنتی و یافته های زبانشناسی هماهنگی ایجاد می کند. این مکتب بیشتر مبتنی بر دید همزمانی (Synchronique) است و به ارتباط میان اجزاء و پدیده ها در یک زمان معین می پردازد، هر چند از دید در زمانی (Diachronic) نیز غافل نیست. بعدها ساختارگرایی کم کم از جایگاه اصلی خود یعنی نقد متون ادبی فراتر رفت و به نوعی روش و متدولوژی تبدیل شد که در بسیاری از دانشها با توجه به تئوری ارتباطات، (Communication theory) می تواند کاربرد داشته باشد.