فروغ فرخزاد از شاعرانی است که یکی از مضمون های اساسی شعر او مرگ است که آن را به صورت های مختلف در شعر خود بروز داده است . در این پایان نامه این مفهوم و صور خیالی که بر پایه آن ساخته شده و در شعر او منعکس شده مورد بررسی قرار گرفته است . نتایج این تحقیق نشان می دهد که فروغ هر چه به اواخر عمر خود نزدیک می شود بیشتر بات مرگ مأنوس مس شود و ان را به صورت سر نوشت محتوم می پذیرد . در اشعار دوره نخست شاعری او شاعر زا نیستی و مرگ می ترسد و مرگ را معادل نیستی می گیرد اما در دوره تکامل واز مجموعه تولدی دیگر به بعد مرگ را ادامه زندگی فرض می کند.