تأکید بر خاموشی در عین گفتار، از مفاهیم و مصادیق متناقض نما در غزلهای مولوی است. جستار حاضر این موضوع را مستقلا بررسی کرده است. دادههای این تحقیق نشان میدهد تکرا ر کلمه خاموشی در دیوان شمس فراتر از فرضیه تخلص شمردن آن و یکی از پایههای اصلی نگرش مولوی به انسان و جهان است. بخشی از دلایل عمده تمایل شاعر به خموشی و سکوت، مرتبط با جهانبینی عرفانی شاعر، بخش دیگر با محدودیت زبان و قسم آخر مرتبط با مخاطب است. در بخش نخست خالقیت حق، کتمان اسرار، حیرت، التذاذ و رشک به عنوان اسباب خاموشی مطرح میشوند و در بخش دوم زبان و آفتهای آن و فواید خاموشی در عداد دلایل تعظیم سکوت قلمداد شدهاند. در بخش سوم عوامل محیطی شامل خواب و خوراک و خستگی مخاطب مانع گفت است. دلایل هر سه بخش از شواهد متعدد درون متنی و به روش استقرایی استخراج شده است.