پساساختارگرایی، زمینه ی شکل گیری و ظهور پسامدرنیسم را فراهم کرد؛ نقادیِ جریان پسامدرنیسم برآمده از کوشش های پساساختارگرایانی است که مهم ترین و راه گشاترین تکنیک ها را برای این جریان فراهم کرده اند. مکتب پسامدرن متأثر از عدم انسجام و قطعیّت در پساساختارگرایی، برداشت های سنتی از زبان، هویت، نوشتار و مانند آن را فروپاشانده است. پسا مدرن از بطن مدرنیسم و در واکنش به آن یا به عنوان جانشین آن پدیدآمد. رمان نویس پسا-مدرن در پی متبادر کردن این حس به ذهن خواننده است که همۀ مبانی مستحکم زندگی در دنیای معاصر فرو پاشیده است. رمان «همنوایی شبانۀ ارکستر چوب ها» از «رضا قاسمی» و رمان «سر و صدای سفید» از »دان دلیلو» رمان هایی پسا مدرنیستی محسوب می شوند. این جستار بر آن است تا پس از تبیین مهم ترین ویژگی های پسا مدرنیسم از نظر منتقدان ادبی، به روش توصیفی-تحلیلی و براساس رویکرد پساساختارگرایی به بررسی و تطبیق مهم ترین مشخصه های پسا-مدرنیسم در این دو اثر بپردازد و به این پرسش ها پاسخ دهد که مهم ترین ویژگی های پسا-مدرنیسم در رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب ها و رمان سر و صدای سفید براساس رویکرد پساساختارگرایی چیست و دو رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب ها و سر و صدای سفید در کدام مؤلفه های پسامدرنیستی باهم تطبیق دارند. با توجّه به دستاورد پژوهش مهم ترین مشخّصه-های پسا مدرنیستی در این دو رمان که مؤلفه های مورد تأکید در رویکرد پساساختارگرایی نیز هستند عبارتند از؛ ویژگی های نامتعارف شخصیت ها، حضور شخصیّت های پارانویایی و شخصیّت های منزوی و مسأله دار، بی هویتی شخصیّت ها، اتصال کوتاه که از طریق استفادۀ نویسنده از شخصّیت های تاریخی، سینمایی، علمی، سیاسی و ورود نویسنده در داستان صورت گرفته است، غیرخطی بودن رمان، تعین ناپذیری متون یا ایجاد فرجام های متعدد، تناقض، ابهام و چندصدایی، مرگ اندیشی، مرگ مؤلف که در سه مرحلۀ سرپیچی نویسنده از نیت مؤلف، متزلزل شدن جایگاه نویسنده و مرگ راوی در دو رمان نمود پیدا کرده است و مشخصۀ ذات مسأله ساز زبان که با دو ویژگی؛ بی ثباتی رابطه بین «دال ها» و «مدلول ها» و تکرارهای کلامی و کلیشه ها، قطعیت و رسانگی زبان را در هر دو رمان به چالش کشیده است.