تحلیل و بازخوانی روایت های قرآنی بر اساس نظریه های جدید، می تواند در شناخت بیش تر و عمیق تر این کتاب کریم مؤثر واقع شود. این جستار به روش توصیفی-تحلیلی درپی تحلیل برخی حکایت های قرآنی مثل داستان حضرت یوسف(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت یونس(ع) و حضرت ایوب(ع) ، براساس نظریۀ الگوی کنشی گریماس است؛ براین اساس روایت-های نامبرده با توجه به موقعیت روایی آن ها دسته بندی شده، سپس شخصیت های هر موقعیت روایی بررسی و تحلیل شده است. شش نقش اصلی یا به تعبیر گریماس «کنش گر» در این روایت ها، بازیابی شده است که عبارتند از:کنش گزار یا فرستنده، کنش گراصلی یا فاعل، هدف، کنش یار، کنش پذیر یا دریافت کننده و ضدکنش گر. بررسی های این تحقیق نشان می دهد، ساختار بسیاری از داستان های قرآن به روش نظریه الگویی کنشی گریماس قابل نقد و بررسی است و اصول و مبانی کلی الگوی کنشی گریماس درباره حکایت های قرآنی کاملاً قابلیت انطباق دارد و نتایج آن با دستاوردهای گریماس در بحث بررسی شخصیت به عنوان یکی از عناصر اصلی داستان قابل تطبیق است