یکی از بهترین شیوههای جایگیری مطالب تعلیمی و انتزاعی در ذهن مخاطب، استفاده از نمودها و تجارب حسی است. در این شیوه ساختارهای فرعی و ملموس، در ارتباطی معنادار مکمل و تأیید کننده مفاهیم تعلیمی و تجریدی مورد نظر هستند. بدین صورت که ساختارهای معنایی کوچکتر، بر اثر یک پیوستگی معنایی و جایگیری بر یک محور همنشینی در کنار یکدیگر، ساختاری بزرگتر را پایهریزی میکنند. داستانهای فرعی را که در بعضی سورههای قرآن، در کنار یک داستان اصلی ظهور یافتهاند، میتوان بر اساس همین شیوه، تحلیل و بررسی کرد. یکی از این سورهها، سوره کهف است که در کنار هم قرار » اصحاب کهف، صاحب دو باغ، موسی)ع( و خضر، و ذوالقرنین « در آن چهار داستان گرفتهاند. این داستانها مستقل از هم بوده و مربوط به امتها و اقوام مختلفی هستند که در فاصله زمانی بسیار دوری از هم زیستهاند. در همین راستا این نوشتار بر آن است تا دلائل و اسباب ادبی تجمع این چهار قصه در سوره واحد را بررسی و حلقههای اتصال و پیوند آنها را به تصویر بکشد. آنچه در نهایت حاصل شد این است که شماری اشتراکات در مباحث داستانی وجود دارد که باعث درهم تنیدگی و پیوند داستانهای چهارگانه شده است. مانند اینکه بین مکان داستانهای چهارگانه، ارتباط تسلسلی و صعودی وجود دارد و زمان نیز در سه داستان فرعی به تناسب همسویی با داستان محوری )اصحاب کهف( مدخلیت دارد. همچنین بیش از ده ارتباط محتوایی بین داستانها بیان شده که از جمله آنها اشتمال قصص چهارگانه بر امری منکر، رکود و انتشار، فتنه، پوشش و حفاظ میباشد.