ارائه صورتبندی منسجم از سوژه به یکی از معضلات اصلی رشتههای علوم انسانی و فلسفه تبدیل شده است. نظریات جاری درباره سوژه در یک دوگانه قرار گرفتهاند؛ برخی سوژه را همچون جوهری مطلق و خودبنیاد توصیف میکنند و در مقابل، دیگران تصویری منفعل و حلشده از سوژه در یک ساختار ارائه میدهند. ازاینرو در نوشته حاضر برای یافتن الگوی بدیل به سراغ آرای ملاصدرا رفتهایم. تلاش کردهایم با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی به بررسی و استنتاج نظریهای درباره سوژه در فلسفه ملاصدرا نائل شویم. مدعی هستیم که در نظریات ملاصدرا در خصوص «نفس»، امکانی برای بازسازی نظریه سوژه وجود دارد که از دوگانه ساختار و سوژه مطلق، فراتر میرود. در واقع، استفاده ما از ملاصدرا صرفاً برای ارائه درکی بدیل از سوژه انسانی است و پیادهسازی و ترجمه چنین ساختاری در قالب چشماندازهای مدرن نظریه اجتماعی معاصر امری مجزا و در عین حال مهم است. الگوی منشعب از دیدگاههای ملاصدرا، الگویی است که از یک سو با سوژه بهمثابه یک «صیرورت» و یک «حرکت جوهری» برخورد میکند و از سوی دیگر، با توجه به جایگاه وجود در قوامیابی سوژه به ارائه الگویی از «میدان کنش» بر مبنای «تشکیک وجود» میپردازد. بر این اساس، توصیف صدرایی از سوژه به توضیحی از منطق امر اجتماعی میانجامد؛ منطقی که خطوط کلی آن در نوشته حاضر ارائه شده است. بدینترتیب بحث را از چیستی حرکت آغاز میکنیم؛ سپس به مسئله حقیقت انسان در عاَلم هستی و علمالنفس صدرایی میپردازیم؛ آنگاه به طرح نظریه سوژه در ارتباط با علمالنفس صدرایی نائل میشویم.