این مقاله دگردیسی اسطورۀ یونانی را از رهگذر دو اقتباس منظوم شکسپیر و ایرج میرزا و از منظر راهکارهای ترجمۀ پیشنهادی آندره لفویر بررسی تطبیقی میکند. ایرج میرزا چه از طریق ترجمۀ فرانسوی آثار شکسپیر و چه از طریق دو ترجمۀ منثور و منظوم لطفعلی صورتگر از این دو منظومه، میکوشد اقتباس منظوم و البته ناتمام زهره و منوچهر را بسراید. در هر سه اثر، محور ماجرا حول شخصیت اصلی ونوس و زهره میچرخد؛ در هر سه اثر، راز و نیاز با ونوس و زهره است و امتناع از عشق با آدونیس و منوچهر؛ تمناهای زنانه در گذار از آوید به شکسپیر شدت و حدت رمانتیکتری پیدا میکند؛ در منظومۀ ایرج، این تمناهای زنانه رنگ و بوی تنانگی مییابد. دگردیسی اصلی در گذار از آوید به شکسپیر و ایرج به بهرهمندی ایرج از فضاسازی ایرانی مطابق با سنت و فرهنگ ایرانی مربوط میشود. در مجموع، اسطورۀ یونانی در گذار از رنسانس انگلیسی به رنسانس ایرانی، که نوعی ترجمۀ آزاد از ترجمۀ آزاد است، خود دچار دگردیسیهایی میشود. این مقاله میکوشد این دگردیسی را از منظر یکی از راهکارهای ترجمهای یعنی راهکار اقتباس بررسی و تبیین کند.