این مقاله به شیوۀ کیفی- تبیینی و مبتنیبر مبانی بحث «بازنویسی» در «مکتب دستکاری» نشان میدهد که چگونه و به چه ترتیب فیتزجرالد با کاربست دو رویکرد بوطیقایی و ایدئولوژیکی پیشنهادی لفویر (۱۹۹۲)، روایت منظوم جامی را «بازنویسی» کرده است. بوطیقا، تبعیت از قواعد عصر و ایدئولوژیک، ناظر به نقش حامیان است. یافتهها نشان میدهند تغییرات متعدد فیتزجرالد، نهفقط بهدلیل تفاوتهای زبانی و بوطیقایی که بهدلیل تطبیق با بافت فرهنگ و ایدئولوژی زمانۀ خود بوده است. ازجمله مهمترین نتایج این پژوهش، نمایش نحوۀ بازنمایی فرهنگ عرفان ایرانی در بازنویسیهای فیتزجرالد است. او با ایجاد تغییرات در متن اصلی، تصویری متفاوت و گاه خیالانگیز از فرهنگ و ادبیات ایرانی، بهویژه ادبیات عرفانی ارائه داده است؛ تصویری که بیشتر با تصورات و انتظارات مخاطبان غربی همخوانی دارد. همچنین، فیتزجرالد این منظومه را بهگونهای بازنویسی کرده که با سرمایۀ فرهنگی در شبکههای فرهنگی و اجتماعی انگلستان مطابق باشد. این بازنویسیها شامل انتخاب واژگان جدید، تغییر ساختار جملهها و حتی حذف یا افزودن بخشهایی از متن اصلی بوده است تا اثر نهایی برای مخاطبان انگلیسی جذابتر باشد. درنتیجه، بازنویسیهای فیتزجرالد نهفقط ترجمهای ساده نیست که فرایندی پیچیده از بازنویسی و بازنمایی فرهنگی است که در آن ایدئولوژی، بوطیقا و انتظارات اجتماعی نقش مهمی ایفا کردهاند. این یافتهها به درک بهتر از نحوۀ تعاملات فرهنگی میان شرق و غرب در دوران مدرن کمک میکند و نشان میدهد که ترجمهها و بازنویسیهای ادبی چگونه میتوانند وسیلهای برای انتقال و تحول فرهنگی باشند.