این مقاله سیری گشتاری از کتبی بودن ادبیات کلاسیک به شفاهی بون ادبیات عامیانه را ترسیم و نوع روایتپردازی آن را بررسی میکند. چارچوب نظری بحث مبتنی بر تمایز شفاهی بودن از کتبی بودن؛ و «در سفر بودن» از «در حضر بودن» است که بنیامین مطرح میکند. مارزولف نیز ادبیات را به سه گونۀ رسمی، عامهپسند و عامیانه تقسیمبندی میکند. این مقاله میکوشد به روش کیفی ـ تبیینی و با ابزار کتابخانهای و از رهگذر روش تحلیل صوری و محتوایی، دو رونوشت از تیپقصۀ «تقسیم عادلانه» با شمارۀ ۵۱ در دستهبندی آرنه-تامپسون را در دو اثر کلاسیک و عامیانه، جوامعالحکایات و قصۀ عامیانۀ اراکی، به صورت تطبیقی بررسی، و به وجوه محتوایی و زبانی و ساختاری دو رونوشت توجه کند. از حیث محتوایی، در رونوشت کلاسیک به صبغۀ اخلاقی؛ و در قصۀ اراکی، به رونوشت طنز همراه با کنایه و به کنشگری سیاسی ذهنیت عامیانه اشاره میشود. در سطح زبانی و ساختاری نیز به وجوه آوایی و نحوی و معنایی دو رونوشت اشاره میشود.