نشانهشناسی، رویکردی علمی است برپایه بررسی نشانه های موجود در یک اثر و قواعد حاکم بر آن. در نشانهشناسی، نشانه ها در کنار سایر اجزا مورد بررسی قرار میگیرند و در این میان پدیده ای ادبی شکل میگیرد که میان متن و خواننده در جریان است. مایکل ریفاتر، در پی آن است نشان دهد رویارویی خوانندۀ متن در دوسطح انجام می شود: نخست سطح روان موجود در متن که خوانش اوّلیّه است و در آن معنای ظاهری متن نمایان است و دیگری خوانش پس کنشانه و ثانویه که حضور عناصر غیردستوری سبب تولید انباشت می شود. خوانش شعر از منظر نشانه- معناشناسی و با بهره گیری از مفاهیم زیباشناختی هنرشعری، در روشن کردن لایه های پنهان و معنای نامکشوف شعر به خواننده کمک می کند. گاه معنا در شعر، دنیایی ناشناخته است و هسته معنا، ماتریسی ساختاری در شعر پدید می آورد و معنای شعر از تعامل خواننده، الگوی دریافت معنا و فرایند خواندن شعر، ساخته می شود. ماتریس ممکن است یک واژۀ خاص باشد و یا یک جمله را در برگیرد و هر شعر با چند روایت خاص به صورت تداعی های قراردادی با ماتریس خود در پیوند باشد که به این روایت ها، هیپوگرام می گویند؛ هیپوگرام ها وظیفۀ وحدت بخشی به شعر را بر عهده دارند. در این پژوهش، با نگاهی زیباشناختی به تحلیل نشانه- معنا شناسی شعرِ احمد شاملو برپایه الگوی نشانهشناسی مایکل ریفاتر می پردازیم؛ از اصلی ترین دستاوردهای این پژوهش برای دریافت معنا، تکیه بر عناصر غیردستوری و منظومه های شعری است. شاملو شاعری است که بن مایههای اصلی امید و آرزو، هر چند دارای فراز و نشیب های بسیار، در منظومه های شعری او در حال حرکت است.