روایت شناسی تلاشی است برای یافتن قواعد و دستور عام روایت در تمام شکل های آن، پیش از هر چیز، مجموعه ی شگفت-انگیزی از ژانرها است؛ امّا نظریّه ی روایت شناسی معاصر به سنّت فرمالیسم روسی و ساختارگرایی فرانسوی بازمی گردد. حکایت پردازی یکی از روش های بسیار مهم در بین نویسندگان کهن بوده است.که از حکایت برای گسترش اندیشه های خود استفاده می کردند. محمّد بن محمود همدانی یکی از نویسندگان قرن ششم هجری، مؤلّف کتاب «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» یا «عجایب نامه»، نیز برای بیان مقاصد خود از حکایت پردازی بهره گرفته است. به منظور دریافت شیوه ی نویسندگی همدانی در عجایب نامه برای تحلیل حکایات این اثر، در این رساله از روش ساختارگرایی پراپ و تودوروف بهره گرفته می شود. نتایج کلّی به دست آمده نمایان گر این است که این حکایات با نظریّه ی پراپ تا حدّ بسیاری قابل انطباق هستند چون: اغلب حکایات با شرارت و نیاز آغاز شده و با وجود چند خویش کاری میانجی به اتمام می رسند. بیشتر خویش کاری های موجود در حکایات عجایب نامه عبارتند از: شرارت، کمبود و نیاز، انتقال مکانی، دریافت عامل جادویی، کشمکش و .... و امّا در انطباق حکایات با الگوی روایی تودوروف مطلب قابل ارائه این است که: در اغلب حکایات یک سلسله ی 5 قضیّهای وجود دارد و گزارههای موجود در آن به وصف وضعیّت شخصیّت اصلی حکایات پرداخته که مطابق با ویژگی شخصیّتهای هر تیپ است. می توان گفت در روایت هر حکایت ساختار منسجمی وجود دارد که با وضعیّت متعادل و پایدار شروع می شود و در میانه کنش شخصیّت ها باعث برهم خوردن این تعادل می شود و در ادامه، حکایت به اوج خود می رسد. در پایان نیز پس از پشت سر گذاشتن حوادث، وضعیّت پایدار تازه ای شکل می گیرد و سرنوشت شخصیّت های حکایات مشخّص می گردد. حاصل تحلیل ساختار روایی حکایت های عجایب نامه ی همدانی نشان می دهد که حکایات این اثر از پیرنگ واحدی برخوردار هستند. به عبارتی با استفاده از اصل جانشینی در حکایات عجایب نامه، تعداد نامحدودی طرح جدید پدید می آید امّا همه ی آن ها از الگوی اصلی ژرف ساخت حکایت متأثّر هستند. پیرنگ حکایت ها نیز بر محور رویدادهای عجیب می گردد.