این مقاله نقش ترجمه را در شکل گیری آثار اولیه ادبیات داستانی ایرانی و به ویژه سنت رمان نویسی فارسی و نثر داستانی کوتاه در پرتو نظریۀ نظامگان بررسی می کند. همه بحث این است که ترجمه به منزله ابزاری برای ایجاد تغییر و تحول نه فقط در زمینه ادبیات بلکه سایر علوم و فنون و حتی ایدئولوژی نیز عمل می کند. آثار ترجمه شده از دو جهت حایز اهمیت است. اول، نویسندگان ایرانی از روش های توصیفی و داستان پردازی آنها تقلید می کنند و دوم، محبوبیت این رمان ها با خود جمعیت جدید کتاب خوان شهری و از طبقات متوسط جامعه را در پی می آورد. رواج ترجمه در قالب یک نظام با خود الگوهای نو و تازه به همراه می آورد گونه های ادبی جدید و از جمله ژانر رمان و داستان کوتاه نیز در بطن و در کنار سایر نظام های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه نضج می گیرد. در مجموع، ترجمه سبب می شود که سبک نوشتاری منثور و از جمله سنت نگارش ادبیات داستانی کوتاه و رمان نویسی به منزله گونه های جدید، جای سبک نوشتاری منظوم را بگیرد. این مقاله، تاثیر نظام ترجمه را در کنار سایر نظام ها بر سبک و سیاق رمان نویسی اولیه فارسی و از آن میان سه رمان امیرارسلان رومی، کتاب احمد و سیاحتنامه ابراهیم بیک مراغه ای تا دموکراسی ادبی پیشنهادی جمالزاده و تا برخی رمان های مدرن متاخر بررسی می کند.