زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه خودشفقتی، حساسیت به طرد و باورهای غیرمنطقی در پیشبینی افسردگی و اضطراب زنان مطلقه بود. روش: مطالعه حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش حاضر نیز شامل تمامی زنان مطلقه ی شهر اراک بود. نمونه ها تعداد 116 نفر از زنان مطلقه را تشکیل داد. نمونه گیری به شیوه در دسترس صورت گرفت. جهت گردآوری داده از پرسشنامه های مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی لاویبوند (1995)، خودشفقتی نف (2003)، باورهای غیر منطقی جونز (1968) و پرسشنامه حساسیت به طرد داونی و فلدمن (1996) استفاده شد. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج ضرایب همبستگی نشان داد که رابطه حساسیت به طرد و باورهای غیرمنطقی با افسردگی از نوع مستقیم و رابطه خودشفقتی با افسردگی از نوع معکوس است (01/0 P<). همچنین رابطه حساسیت به طرد و باورهای غیرمنطقی با اضطراب از نوع مستقیم و رابطه خودشفقتی با اضطراب از نوع معکوس است (01/0 P<). یافتههای تحلیل رگرسیون نیز نشان داد باورهای غیرمنطقی9/26 درصد (01/0 P<)و حساسیت به طرد 8/2 درصد (05/0 P<) از تغییرات افسردگی پیش بینی می کند. همچنین حساسیت به طرد 3/22 درصد و خودشفقتی 7/5 درصد (P<0/01) از تغییرات اضطراب را پیشبینی میکنند. نتایج: بر این اساس می توان گفت در میان متغیرهای پیش بین مورد بررسی، حساسیت به طرد سازه ای مهم در پیش بینی اضطراب و افسردگی زنان مطلقه است. در عین حال باورهای غیرمنطقی در تجربه افسردگی؛ و خودشفقتی در تجربه اضطراب این گروه از افراد از اهمیت بیشتری برخوردار است.