گفته ها و برگرفته ها و قول ها و نقل قول ها دارای رابطه و شبکه پیچیده ای و موجب پدید آمدن متن های نو و حضور متن های پیشین در آنها می شوند. در پرتو چنین روابط تو در تویی است که میراث بشری از متنی به متن دیگر و از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد. یکی از نظریه های به وجود آمده از میراث گذشته در عصر معاصر نظریه نظم در کلام جرجانی است. وی نخستین فردی بود که نظم در کلام را فرع و اصالت معنی را اصل تلقی نمود و تغییرات رو ساخت جمله را از عوامل بلاغت جمله می دانست که باعث تفاوت های معنایی ظریفی می شوند و وابسته به اغراض گوینده اند. دیدگاه حاضر را نوام چامسکی (Noam Chomsky) در سال 1957 در کتاب «ساخت های نحوی» مطرح کرد. وی مانند جرجانی مسأله ی معنی را در ساخت جمله قرار داد و زبان شناسی را از حوزه محدود دستور ساختاری (تجزیه جمله به اجزا) به دستور گشتاری (رابطه لفظ و معنا) سوق داد و اظهار نمود که هر جمله دارای دو نوع ساخت است؛ یکی ژرف ساخت که روابط منطقی اجزای جمله است و دیگری رو ساخت که شکل بیرونی و ظاهری جمله است که این دو از نظر وی لزوما یکی نیستند. این جستار ضمن بررسی نظریه نظم جرجانی و مقایسه آن با نظریه چامسکی در پی نقد و بررسی این دو نظریه و تأثیر آن در تکامل آنهاست.