معاد از اصول عقاید اسلامی است. شاید کمتر صفحه ای از قرآن مجید باشد که در آن ذکری از این حقیقت خطیر نباشد؛ اما در نحوه وقوع و چگونگی رخداد آن بحث های گوناگونی خصوصاً از قرن دهم به بعد در میان فلاسفه اتفاق افتاده است. به نظر مرحوم زنوزی معاد جسمانی صعود همین بدن عنصری در اثر حرکات جوهری و استکمالات ذاتی به سوی نفس مفارق است و این که این بدن تناسبی پیدا کند با نفس اخروی که بتواند همراه آن باشد. در نظریه ایشان بیشتر مبانی فلسفی حکمت متعالیه مانند (اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری) حفظ شده است. به عقیده ایشان، نفوس انسانی که هنگام تعلق نفس به بدن تحت تدبیر نفس کل است، پس از مرگ به نفس کل متصل می شود و از قوا و اعضای آن به شمار می آید و از آن طریق می توانند همچنان بدن خویش را تدبیر کنند. به نظر وی، بدن که شامل ودایع و آثاری از نفس است، در مسیر حرکت جوهری خود به سوی نفس کلی که در حقیقت مبدأ فاعلی او بوده است، به بدنی تبدیل می شود که شایستگی ملحق شدن به روح در قیامت را داشته باشدو. در پژوهش پیش رو نظریۀ ایشان در باب معاد را با روشی تحلیلی توصیفی واکاوی کرده، تبیین و تقریری صحیح و روان از آن ارائه کرده ایم و برخی از اشکالاتی را که به نظریه مزبور واردشده، بررسی نموده ایم.